آینده شناسی

امیرالمومنین علی (ع) نیز در این زمینه می‌فرمایند که " به پیامدها بیندیش تا در بحران‌ها گرفتار نشوی".

آینده شناسی

امیرالمومنین علی (ع) نیز در این زمینه می‌فرمایند که " به پیامدها بیندیش تا در بحران‌ها گرفتار نشوی".

آینده‌پژوهی

آینده‌پژوهی شامل مجموعهٔ تلاش‌هایی است که با جستجوی منابع، الگوها، و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسّم آینده‌های بالقوّه و برنامه ریزی برای آنها می‌پردازد. آینده‌پژوهی بازتاب دهنده چگونگی زایش واقعیّت «فردا» از دل تغییر (یا ثبات) «امروز»، است.

آینده‌پژوهی برابر عبارت لاتین «Futures Study» است. واژهٔ جمع Futures به این دلیل استفاده شده‌است که با بهره‌گیری از طیف وسیعی از روشها و بجای تصوّر «تنها یک آینده»، به گمانه زنی‌های نظام مند و خردورزانه، در مورد نه تنها«یک آینده» بلکه «چندین آیندهٔ متصوّر» مبادرت می‌شود.

موضوعات آینده‌پژوهی دربرگیرندهٔ گونه‌های «ممکن»، «محتمل» و «دلخواه» برای دگرگونی از حال به آینده هستند.


ضرورت آینده‌پژوهی

امروزه تغییرات با آهنگی پرشتاب تر رخ می‌دهند. تغییرات فناوری و به دنبال آن تغییر در دیگر جنبه‌های زندگی، افزایش روزافزون وابستگی متقابل کشورها و ملل، تمرکززدایی جوامع و نهادهای موجود که به دلیل گسترش فناوری اطلاعات، شتاب بیشتری یافته‌است، تمایل روزافزون به جهانی‌شدن به همراه حفظ ویژگی‌های ملی، قومی و فرهنگی و بسیاری عوامل دیگر، لزوم درک بهتر از ”تغییرات“ و ” آینده“ را برای دولت‌ها، کسب وکارها، سازمان‌ها و مردم ایجاب می‌کند.

آینده اساساً دارای عدم قطعیّت است. با این همه آثار و رگه‌هایی از اطلاعات و واقعیت‌ها که ریشه در گذشته و اکنون دارند، می‌توانند رهنمون ما به آینده باشند. ادامهٔ «تصمیم گیری صرفاً چندین آینده محتمل بر اساس تجارب گذشته»، غفلت از رصد تغییرات آتی را در پی خواهد داشت و با تلخکامی روبرو خواهد شد.

عدم قطعیت نهفته در آینده برای برخی، توجیه کنندهٔ نداشتن دور اندیشی آنان است و برای عدّه‌ای دیگر منبعی گرانبها از فرصت‌ها.

تاریخچهٔ آینده‌پژوهی

اشتیاق بشر برای دانستن دربارهٔ آینده از عهد باستان وجود داشته‌است. پیشگویان و کاهن‌ها نمونه‌هایی از کسانی هستند که در گذشته تلاش داشتند به نحوی به این اشتیاق در نزد خاص و عام پاسخ دهند.

نخستین نشانه‌های جدی تر توجه بشر به آینده در عصر روشنگری دیده می‌شود، دورانی که بشر باور داشت که علوم برای هر چیزی راه حلی خواهند یافت. قوانین نیوتن در مورد حرکت، درک و تحلیل بسیاری ازپدیده‌ها را ممکن ساخته بود. در اثر رشد شتابان علوم در این دوره، اندیشمندان عصر روشنگری واقعاً به این نتیجه رسیده بودند که تنها زمان می‌خواهد تا همه قوانین و قواعد جامعه و محیط پیرامون بشر معلوم و آشکار شود.

در همین دوران، بر خلاف گذشته که بیشتر اندیشمندان، افق‌های کاملاً روشنی از آینده (آرمانشهر)، تصویر می‌کردند، تجسم‌های تیره تری از آینده نیز موجودیت یافت. آثار اندیشمندانی چون اچ جی ول H.G.Well، جورج اورول George Orwell و آلدوس هاکسلی Aldous Huxley از زمره چنین اندیشه‌هایی محسوب می‌شود و با چنین نمونه‌هایی است که کلاً آینده پژوهی راه خود را به ادبیات باز می‌کند. کامیابی خیره کننده رمان‌های ژول ورن Jules Verne و پا گرفتن سبک علمی تخیلی در ادبیات، در ادامه همین راه رخ می‌دهد.

برگزاری نمایشگاهی در سال ۱۸۹۳ که در آن اختراعات و نوآوریهای شگفت انگیزی نظیر تلفن، لامپ برق و کینتوسکوپ (اولین دوربین فیلمبرداری) معرفی شد، باعث هیجان عمومی گردید. در همان روزها یک نشریه مطرح، فراخوانی از ۷۴ شخصیت برجسته آن روزگاراعلام می‌کندواز آنان می‌خواهد که در مورد سدهٔ پیش رو پیش بینی‌هایی بعمل آورند. بعدها معلوم شد که پیش بینی‌های آنان تا حد زیادی خوش بینانه بوده و در ضمن، تقریباً هیچیک از رخدادهای مهم قرن بیستم نظیر اختراع خودرو، رادیو و تلویزیون، بروز دو جنگ جهانی، کشف انرژی اتمی، پرواز به فضا و البته ظهور رایانه در فهرست آینده نگاری آنان یافت نمی‌شد.

نحستین فعالیت آینده پژوهی در قالب یک بررسی علمی در سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ توسط گروهی از پژوهشگران و با سرپرستی ویلیام اف آگبرن William F.Ogburn در زمینه جامعه‌شناسی که علم نوپایی شناخته می‌شد، در آمریکا انجام گردید. این گروه برای نخستین بار روش شناسی علمی همچون برون یابی Extrapolation وبررسی‌های علمی را در مورد روندهای اجتماعی روز آمریکا به انجام رسانده و ضمن انتشار اولین کاتالوگ روندها در آن کشور، موفق به آینده بینی‌های مهمی از جمله افزایش نرخ مهاجرت و ازدیاد طلاق شد. همچنین بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، و به دنبال تجزیه و تحلیل فناوریهای مورد استفاده در آلمان و ژاپن، شیوه‌های نوینی برای آینده پژوهی ابداع شد و در نتیجه آن دستاوردهای مهم فناوری در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شامل رادار، موشک‌های بالیستیک قاره پیما و حمل و نقل هوایی از قبل پیش بینی شد.

در دوران جنگ سرد و مسابقه جنگ افزارهای هسته‌ای، دغدغه مهم دست اندرکاران نظامی، پیش بینی زنجیره رخدادهایی بود که پس از یک رویارویی احتمالی هسته‌ای می‌توانست اتفاق بیفتد. از همین رو، نخستین بازیهای جنگی War Games پدید آمد. اینها شبیه سازیهایی از یک رویارویی هسته‌ای بودند که احتمالات مختلف را بررسی و موشکافی می‌کردند. شکل کاملتر این مدل‌ها، موجب بوجود آمدن سناریو شدند که امروزه یکی از مهم‌ترین ابزارهای آینده پژوهی محسوب می‌شود. با کمک این سناریوها، زنجیره رویدادهای متصور در یک زمان بسیار کوتاه پس از آغاز یک جنگ هسته‌ای، قابل پندارش ومدلسازی بوده و در نتیجه می‌توان واکنشها و چگونگی بدست آوردن آمادگی‌های لازم برای روبرو شدن با چنین جنگی را تدوین نمود. این همانند همان نقشی است که سناریو به‌عنوان یک ابزار در آینده پژوهی فعلی بازی می‌کند.

عامل دیگری که باعث رشد آینده پژوهی شد، دگرگونی درطراحی و ساخت جنگ افزارها بود. در سالهای جنگ دوم جهانی، تانک‌ها، هواپیماها و کشتی هادر مدت زمان نسبتاً کوتاهی طراحی، تکمیل و ساخته می‌شدند. اما بعدها با پیچیده ترشدن انواع جنگ افزارها (موشک‌های قاره پیما، زیر دریایی‌های هسته‌ای و...)، کار برنامه ریزان صنایع جنگی دشوار شد بدین معنا که مدت درازی مثلاً ده سال از آغاز طراحی تا ساخته شدن نخستین نمونه محصول بطول می‌انجامید. در نتیجه فناوری بکارگرفته شده در آغاز طراحی، در طول پیشرفت پروژه دچار تغییرات بنیادین شده و اغلب در برهه ساخت نمونه نخستین، از رده خارج محسوب می‌شد.

درسال ۱۹۶۴ نیاز به پیش بینی فناوری، منجر به انجام یکی از مشهورترین ارزیابی‌ها با استفاده از روش دلفی Delphi گردید. در چارچوب حمایت‌های بنیاد رند Rand، خبرگان فناوری‌های مختلف طی یک پروژه مشترک مامور شدند که فناوریهای نوظهور در یکصد سال آینده را پیش بینی نمایند. بررسی آنان شش مقوله «دگرگونی‌های پراهمیت علمی»، «مهار جمعیت»، «اتوماسیون»، «پیشرفت در زمینه دانش هوافضا»، «جلوگیری از جنگ» و «سامانه‌های جنگی» را شامل می‌شد. این روش از افراد می‌خواست که ضمن ارایه ارزیابی خود، پراکندگی پاسخ‌های سایر خبرگان را نیز در نظر گرفته و پس از بحث در مورد تفاوت‌ها، نهایتاً ارزیابی‌های بازنگری شده خود را ارایه کنند. نتایج این روش بطرز شگفت انگیزی در پیش بینی ظهور فناوری‌های دهه‌های پسین، دقیق بود.

آینده پژوهی در مقام یک فعالیت عمومی از دهه شصت آغاز شد. برتراند دوژوئنل Bertrand de Jouvenel نخستین پژوهش نظری در مورد آینده را بنام «هنر گمان» نوشت. او در این زمینه با اشاره به این که «هیچ واقعیتی در مورد آینده وجود ندارد»، نتیجه گرفت که یافتن مدارک و استنتاجات برای آینده، نیازمند روش‌هایی غیر متداول می‌باشد.

هوشیاری نسبت به زمینه‌های آینده پژوهی از همین زمان آغاز شد. هاریسون براون Harrison Brown در کتاب خود بنام «چالش پیش روی آینده بشر» در سال ۱۹۵۴ بسیاری از مسائل بوم‌شناسی ecological و مسائل مربوط به توسعه را که انسان در حال حاضر با آن روبروست، پیش بینی کرد. راشل کارسون Rachel Carson با نوشتن کتاب «بهار خاموش» Silent Spring که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، با تصویرکردن دنیایی بدون سینه سرخ (نوعی پرنده)، آغازگرجنبش زیست محیطی بود. واکاوی مسائل مربوط به آینده در کتاب «بمب جمعیت» اثر پاول ارلیشPaul Ehrlich و نیز کتاب محدودیت‌های رشدLimits to Growth به نقطه اوج می‌رسد. انتشار این آثارو پیش بینی فروپاشی جامعه صنعتی دنیای آن زمان را دچار شوک روحی نمود. بعدها، رویدادهایی نظیر ترور برادران کندی جنگ ویتنام، بحران نفتی و رسوایی واتر گیت نشان داد که آینده پژوهان در پیش بینی این موضوع درست عمل کرده‌اند.

آینده پژوهان مثبت اندیش نیز در دهه ۶۰ بسختی مشغول بودند. دانیل بل Daniel Bell جامعه‌شناس برای نخستین بار اصطلاح «جامعه فرا صنعتی» را در کتابی به همین نام بکار برد. بل سرآغاز تعداد زیادی از آینده پژوهان نظیر مارشال مک لوان Marshall Mcluan، آلوین تافلرAlvin Toffler و جان نیسبیت John Naisbitt بود که آینده مورد پیش بینی آنها گرچه کمی دیر محقق شد ولی دنیا دیدارگر تحولات بنیادین در زمینه ارتباطات و کسب و کار از طریق ظهور رایانه‌های شخصی در دهه ۸۰ و ظهور اینترنت در دهه ۹۰ بود. آینده و آن هم از نوع دیجیتال وارد شده بود.

باز این دهه ۶۰ بود که در آن آینده پژوهی به عنوان یکی از رشته‌های نوین دانش پایه ریزی شد. نخستین دوره اموزشی آینده پژوهی در سال ۱۹۶۳ توسط جیم دیتورJim Dator در بنیاد پلی تکنیک ویرجینیا تدریس شد. کوتاه مدتی پس از آن وندل بل Wendell Bell سری دوره‌های آموزشی خود در دانشگاه ییل Yale را آغاز نمود. پس از انتقال دیتور Dator به گروه علوم سیاسی دانشگاه هاوایی، وی دوره‌های آینده پژوهی متمرکزی در آن دانشگاه برای دانشجویان دوره‌های فوق لیسانس و دکترا ایجاد نمود. در سال ۱۹۷۴ نخستین دوره تخصصی فوق لیسانس برای آینده پژوهی در دانشگاه هوستون توسط جیب فاولز Jib Fowles و کریس دید Chris Dede برپا شد. بعدها مشابه این دوره در دانشگاه‌های ماساچوست، آکرون، مینه سوتا، یو اس سی و دانشگاه ایالتی پورتلند نیز دایر شد. (شوربختانه هم اکنون بجز دانشگاه‌های هاوایی و هوستون بقیه دوره‌ها تعطیل شده‌اند.)

دو سازمان پراعتبار آینده پژوهی جهان یعنی World Futures Society)WFS)یا انجمن آینده دنیا و همچنین World Futures Studies Federation)WFSF)یا فدراسیون جهانی آینده پژوهی، در همین دوران به ترتیب در سالهای ۱۹۶۷ در آمریکا و ۱۹۷۳ در پاریس تأسیس شدند. WFS افزون بر عضو گیری بیش از ۴۰۰۰۰ نفر تا کنون، تنها در آغاز دهه ۸۰ متجاوز از ۵۰۰۰ نفر را در همایشهای گوناگون آینده پژوهی حاضر کرده و نیز موفق به انتشار مجله نامدار «آینده پژوه» Futurist گردید. از طرف دیگر WFSF که نسبت به WFS سازمان جهانی تری محسوب می‌شود، آینده پژوهان سرتاسر گیتی را در یک انجمن حرفه‌ای گرد هم آورده‌است. همچنین در دهه ۸۰ انتشارات السویرElsevier مجله معروف «آینده هاً را بنا گذاشت که هم اکنون معتبرترین نشریه آموزشی و فکری در زمینه آینده پژوهی محسوب می‌شود. بعدها در آغاز دهه ۹۰، فصلنامهٔ معتبر»تحقیق در مورد آینده هاً توسط WFS ونشریه «آینده نگاری» توسط انتشارات کمفورد Camford Publishing به نشریات مربوط به آینده پژوهی اضافه شدند.

در حال حاضر آینده پژوهی از پهنه گسترده تری نسبت به دوران طلایی ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ برخوردار است. دنیای امروز نسبت به آن سالها آمادگی و صراحت بیشتری برای در نظر گرفتن آینده دارد. بر خلاف آن دوران، آینده پژوهی تنها به شمار اندکی از نویسندگان و استادان محدود نمی‌شود بلکه دنیای کسب و کار، دولتمردان و فرهیختگان همگی در حال بیداری و درک این واقعیت هستند که برای اینکه آینده موفقی داشته باشیم باید بر روی آن تمرکز کنیم. بدین ترتیب است که برنامه ریزی راهبردی بر مبنای چشم اندازها و متکی بر سناریوها، امکانپذیر خواهد بود.

با این وجود، برنامه‌های آموزشی و تحصیلی در زمینه آینده پژوهی در طول سالها بجای اینکه گسترده تر شوند، کمتر شده‌اند. به جای آن دوره‌هایی همچون هوش رقابتی Competitive Intelligence و مدیریت راهبردی Strategic Management، بدور از وابستگی‌های نظری و ایدئولوژیک آینده پژوهی ازبسیاری از ابزارهای آن بهره‌گیری می‌کنند. در پایان، خاطر نشان می‌شود که آینده پژوهی احتمالاً سرنوشتی نظیر سایرعلوم اجتماعی خواهد داشت بدین معنی که کارکرد این علوم ضمن انگیزش علاقه اجتماع به موضوعی پراهمیت و بهره‌گیری از ابزارتکوین شده مناسب برای آن موضوع، تقریباً کاملاً آکادمیک بوده ولی از نظر کاربردی دنبال کردن این دانش به ویژه توسط کسب و کارها و بنگاه‌های دولتی، انجام می‌شود.

فایدهٔ آینده‌پژوهی

اندیشیدن دربارهٔ آینده برای کارها و اقدامات کنونی انسان امری ضروری است. واکنش بدون اندیشیدن به آینده امکان‌پذیر است، اما کنش امکان‌پذیر نیست، چرا که عمل نیاز به پیش‌بینی دارد. بدین ترتیب، تصویرهای آینده (آرمان‌ها، اهداف، مقاصد، امیدها، نگرانی‌ها و آرزوها) پیشران‌های اقدامات فعلی ما هستند. بنابراین آینده امری است که مردم می‌توانند آن را با اقدامات هدفمند خود طراحی کرده و شکل دهند. مردم برای آنکه خردمندانه عمل کنند، بایستی نسبت به پیامدهای اقدامات خود و دیگران آگاهی و شناخت کافی داشته باشند. همچنین واکنش‌های دیگران و نیروهایی را که خارج از کنترل آن‌هاست بررسی کنند. این پیامدها تنها در آینده خود را نشان می‌دهد. بدین ترتیب، افراد نه تنها می‌کوشند امور در حال رخ دادن را بفهمند، بلکه می‌کوشند اموری را که شاید رخ دهد یا بالقوه امکان رخ دادن دارد و یا در شرایط خاصی در آینده اتفاق خواهد افتاد، نیز بشناسند. افراد با بهره بردن از این شناخت حدسی موقعیت کنونی خود را تشخیص داده، کارهایشان را دنبال کرده، از بستر زمان و فضای مادی و اجتماعی می‌گذرند.

اهمیت آینده‌پژوهی

سرعت تغییرات آنچنان سرسام‌آور است که دیگر نمی‌توان با روش‌های سنتی با آنها کنار آمد. «اگر با تغییرات همگام نشوید، زیر چرخ عظیم تغییر خرد خواهید شد». امّا آیا امکانی برای آگاهی یافتن از آینده برای ما وجود دارد؟ قطعاً در مورد آینده هیچ چیز یقینی وجود ندارد و این از اصول آغازین آینده‌شناسی است. اما اصل دیگری هم وجود دارد که: انسان می‌تواند در سرنوشت آینده تأثیرگذار باشد. در این میانه دانشی زاده می‌شود که کوشش می‌کند با پیش‌بینی عوامل اثرگذار در تغییرات آینده به صورتی دوگانه، هم مهار تغییرات را در دست گیرد و هم جامعه را برای این تغییرات آماده کند. آینده پژوهی فراتر از پیش‌بینی است و ادعای پیش‌گویی هم ندارد. آینده‌پژوهی هنر شکل دادن به آینده‌است، به آن شکل که آینده را می‌خواهیم. کسانی که این دانش را در دست دارند هم‌اکنون هم به آینده جهان به دلخواه خواستهٔ خود، شکل می‌دهند. می‌توان کشورها و جوامعی را دید که نتوانستند خود را با تحوّلات سازگار کنند و از این جهت از هم فروپاشیدند. آنها ذات تغییر را درست نشناختند. آینده‌شناسی از این منظر دانش شناخت تغییرات است. شناخت آینده از حیاتی‌ترین علوم مورد نیاز هر انسانی است.

پیش‌فرض‌های آینده‌پژوهی

یکی از پیش فرض‌های آینده‌پژوهی اذعان به وجود گزینه‌های متعدّد آینده‌است:

° آیندهٔ امکانپذیر: هر چیزی اعم از خوب یا بد، محتمل یا بعید، می‌تواند در آینده رخ دهد.

° آینده‌های رخ دادنی یا محتمل: آنچه به احتمال بسیار زیاد در آینده به وقوع خواهد پیوست (مبتنی بر استمرار روندهای کنونی در آینده).

° آینده‌های دلخواه: آنچه بهینه ترین و دلخواه ترین رویداد آینده به شمار می‌رود.

° هدف: محتمل ساختن آینده‌های دلخواه یا ترجیح داده شده است. بدین منظور باید ازآنچه که می‌خواهیم بیافرینیم تصویری روشن و شفاف در ذهن داشته باشیم (به ویژه از ارزش‌هایی که می‌خواهیم بر جوامع آینده حاکم باشند).

° هدف: توجّه به آینده‌های ممکنی است که علی‌رغم تردید در رخ دادنشان، تحقق برخی از آنها اثر بزرگی بر زندگی مردم می‌گذارد.

رویکردهای آینده‌پژوهی

به حکم عقل سلیم مردم از هم‌اکنون باید بدانند که آینده ممکن است آبستن چه پیشامدهایی باشد؛ کدام پیشامدها احتمال وقوع بیشتری دارند؛ و در میان آن‌ها کدام‌یک از دلخواهینگی بیشتری برخوردار است. بر همین بنیان، سه رویکرد به مطالعهٔ آینده وجود دارد:

° آینده‌پژوهی واکاوانه یا تحلیلی، که گاه آینده‌پژوهی اکتشافی نیز نامیده می‌شود؛

° آینده‌پژوهی تصویرپرداز؛ و

° آینده‌پژوهی هنجاری، که گاه آینده‌پژوهی مشارکتی نیز نامیده می‌شود.

برخی روش‌های مورد استفاده در آینده پژوهی

  • دیده بانی آینده
  • دلفی
  • واکاوی روندها
  • واکاوی پیشران‌ها
  • سناریو پردازی
  • چشم انداز سازی
  • نقشه راه
  • پس نگری
  • مدل‌سازی
  • شبیه سازی
  • ترکیبی از روش‌های بالا

دیده بانی آینده Horizon Scanning

  • دیده بانی در معنای عام عبارت است از زیر نظر داشتن یک زمینه خاص با هدف شناسایی چالش‌ها و فرصت‌های آتی موجود در آن زمینه.
  • دیده بانی افزون بر آینده، برای موضوعاتی که در مجاورت زمانی با پندارشهای (پارادایمهای) کنونی می‌باشند، نیز انجام می‌شود.
  • دیده بانی بویژه برای شناسایی اولیه حوزه‌های کلیدی جهت انجام ژرف کاوی بعدی و سناریوسازی یا تهیه نقشه راه برای آن‌ها بسیار رویکرد سودمندی است.

دلفی Delphi

  • دلفی نوعی مشاوره شامل ۲ گامه (مرحله) است. گامه یکم شامل پخش پرسشنامه با هدف جستارش دیدگاههای اولیه از طیف بزرگی از کارشناسان یک حوزهٔ خاص می‌شود. پاسخ‌ها گردآوری و جهت نظرسنجی دوباره برای همه شرکت کنندگان در همه پرسی پس فرستاده می‌شود.
  • دیگر پرسشی که از شرکت کنندگان همه پرسی مطرح می‌شود، خودارزیابی آنهااز سطح صلاحیت خودبرای پاسخ به پرسشها است.
  • دلفی روش خوبی برای بدست آوردن یک تصویر کلی از چیزهایی است که در یک زمینه خاص از علوم در حال رخ دادن است. ارسال دوباره پرسشنامه‌ها برای شرکت کنندگان نهایتاً باعث می‌شودکه نوعی اجماع نظر در مورد پیش بینی آینده آن حوزه بدست آید.
  • لازم به یادآوری است که این روش نیاز به وقت و هزینه زیادی دارد. زیرا ممکن است دفعات رفت و برگشت این پرسش‌نامه‌ها زیاد شود. در عالم کاربرد با دستیابی به درصد خاصی از اجماع و همرایی (consensus)این چرخه را پایان می‌دهند.

روندکاوی Trend Analysis

  • روندها، الگوهای تغییر در چیزهای پراهمیت از دید مشاهده گر هستند که در طول زمان بوقوع می‌پیوندند.
  • دیده بانی روندها: نخستین گام در آینده پژوهی، کشف روندهایی است که هم اکنون در جریان هستند.
  • این روش در حقیقت پیش بینی آینده از روی قرائن و شواهد تاریخی است که تغییرات یک داده در گذشته نشان می‌دهد.
  • روندکاوی بویژه برای سنجش کارایی سیاستگذاری‌ها و نمایان ساختن مشکلات در حال ایجاد، سودمندمی‌باشد.
  • کاستی عمده این روش، ساده انگاری نهفته در آن است. در عمل، پیش بینی آینده به سادگی و با تعقیب روند گذشته یک داده بندرت امکان پذیر بوده‌است. این روش بیشتر برای نگاهبانب از داده‌هایی با تغییرات آرام همچون ”اطلاعات و آمار سرشماری“ مناسب است.

بهتر است این روش در مورد بررسی آینده موضوعاتی که نسبت به متغیرهای بیرونی، تغییرات فوری و سریع نشان می‌دهند (نظیر قیمت نفت) صرفاً به‌عنوان یک بررسی مقدماتی بکار گرفته شود و از روش‌های دیگر آینده پژوهی به‌عنوان روش اصلی استفاده شود. یک دوره بحران (که طی آن تعداد گزینه‌های واکنش محدودتر خواهد بود) می‌تواند یک مرحله از روندهای تغییر باشد. با توجه به این موضوع، شناسایی هرچه زودتر یک روند میزان انعطاف پذیری سازمان در تعامل با مراحل مختلف روند تغییر را افزایش می‌دهد.

روشهای عمده شناسایی روندها:

    • شناسایی رویدادهایی که علی‌رغم ااحتمال ناچیز وقوع، اثر بسیار شدیدی باقی می‌گذارند WildCards
    • رصد منابع اطلاعاتی Scanning
    • شناسایی پیشران‌ها Driving Forces

تجزیه و تحلیل پیش رانها Drivers Analysis

  • برای شناسایی پیشران‌هایی که روندهای آتی را شکل می‌دهند، از این روش بهره‌گیری می‌شود. بااین روش بویژه می‌توان تعامل بین پیشران‌ها را مورد بررسی دقیق قرار داده و بدین طریق پیشران‌هایی اصلی که شکل دهنده آینده هستند، را تشخیص داد.
  • از این روش می‌توان به‌عنوان مبنایی برای تدوین سناریوها، نقشه راه یا چشم انداز استفاده کرد.
  • برای سنجش کارایی سیاست‌های اتخاذ شده و نیز برای پیش آگهی از مشکلات در حال ایجاد، روش خوبی است.

از چالش‌های پیش روی استفاده از این روش، کمی کردن ارتباط بین پیشران‌های مختلف می‌باشد.

سناریوپردازیScenario

  • سناریوها تصاویری از آینده‌های محتمل هستند. این تصاویر دروناً به هم وابسته هستند.
  • سناریوها، از اطلاعات مربوط به احتمالات و روندهای متنوع (و بعضاً واگرا)، تصاویری باورپذیر و دروناً سازگار از آینده ایجاد می‌کنند.
  • هدف از بکارگیری سناریوها، ایجاد فضایی از ممکنات است که در آن کارایی سیاست‌های اتخاذ شده در برابر چالش‌های موجود آینده در بوته آزمایش قرار می‌گیرند. سناریوها همچنین کمک می‌کنند که هم چالش‌ها و هم فرصت‌های بالقوه ولی غیر منتظره شناسایی شوند.
  • سناریوها باکشف سیستماتیک چالشها و فرصتهای پیش رو، در خدمت تدوین استراتژی‌ها قرارمی گیرند.
  • سناریوها تنها حدسیات درمورد آینده نیستند. سناریو پردازی کمک می‌کند تا بیندیشیم چگونه در شرایط محیطی متفاوت آینده، پیروزمندانه به هدایت امور بپردازیم.
  • تدوین مجموعه‌ای از چندین سناریوی متمایز و مقید کردن ”عدم قطعیت لایتناهی“ به یک حدومرز، برنامه ریزی سیستماتیک برای انجام اقدام‌های لازم در سازمان را ممکن می‌کند. معمولاً ۳ یا ۴ سناریو برای هرآینده پژوهی تهیه می‌شود.

چشم اندازسازیVisioning

  • چشم اندازسازی، تجسم و ایجاد تصویری غنی والبته نه چندان دقیق از آینده‌است.
  • چشم انداز بر خلاف سناریو که رد پا از اکنون به آینده مشهود است، بیشتر شبیه پرش به آینده‌است و لزوماً نمی‌توان نحوه تدوین چشم انداز را دید. به همین دلیل اخذ تایید ذینفعان (Stakeholders) برای شروع کار صرفاً بر اساس چشم انداز، کاری مشکل است.
  • برای مثمر ثمر بودن، چشم انداز باید مقرون به واقعیات و به دور از خیال پردازی باشد.

نقشه راه Road map

  • نقشه راه، گام‌هایی را که باید برای نیل به یک هدف برداشت، تعیین می‌کند. طیف وسیعی از انواع نقشه راه وجود دارد.
  • به عنوان مثال یک نقشه راه مربوط به تکنولوژی معمولاً شامل ارزیابی از مقولات زیر است:
    • پیشگام های اجتماعی
    • پیشگام های علوم مختلف
    • تکنولوژی‌ها و کاربردهای آنها
  • نقشه راه به گمانه زنی درکشف محصولات مختلف ممکن در آینده کمک می‌کند و در عین حال بخش‌های کلیدی از علوم مختلف که برای ایجاد این محصولات لازم است، را نیز مشخص می‌کند.
  • این روش بویژه برای تعیین فهرست اقدام‌های لازم که باید برای ظهور یک فناوری جدید به انجام رسانده شود، بسیار مفید است.

پس نگری Back Casting

  • پس نگری با تصور آینده مطلوب شروع می‌شود و سپس با تعیین قدم‌های لازم برای افزایش شانس رسیدن به آن آینده ادامه می‌یابد.
  • این رویکرد تنها زمانی عملی است که اهداف آینده به روشنی و به دور از هر گونه ابهام تعیین شده با شند. در غیر اینصورت و در جایی که تعدادی اهداف بالقوه متناقض وجود داشته باشند بکارگیری متدولوژی سناریو ارجح است.

مدل سازی Modelling

  • کاربرد این روش در بررسی آینده یک سیستم و نیز جایی که درکی ازعوامل موثر بر تغییرات سیستم در طول زمان، وجود دارد، می‌باشد.
  • این روش ابزار ارزشمندی جهت بررسی یک موضوع پیچیده می‌باشد و در آن بررسی‌ها بیشتر بر پایه ادراکات افراد صورت می‌گیرد تا شواهد. درنتیجه استفاده ازاین روش، سنجه ها(Metrics) در اختیار قرار می‌گیرند. این سنجه‌ها کمک می‌کنند تا تأثیر نسبی گزینه‌های مختلف ارزیابی شود ولی در اتکا به سنجه‌های بدست آمده از مدل‌ها، باید محتاط بود و محدودیت‌های آنها را در نظر داشت.
  • نکته مهم در این روش این است که برای ساختن و کالیبره کردن مدل‌ها، لازم است داده‌های خوبی در اختیار باشد.

شبیه سازی Simulation & Gaming

  • در این رویکرد مثل بازیهای کامپیوتری، از متولیان موضوع خواسته می‌شود که خود را به‌عنوان بازیگران یک سناریو فرض کنند و در مورد واکنش‌های خود تصمیم بگیرند. بدین ترتیب این رویکرد روش خوبی برای سیاست گذاران است تا نحوه تأثیر سیاست‌های فعلی خود را بر آینده، و میزان کارایی این سیاست‌ها را در دراز مدت، شبیه سازی کنند.
  • شبیه سازی حتی می‌تواند در یک مدل کامپیوتری شکل گیرد. با کار کردن با این مدل کامپیوتری، امکان مشاهده تأثیرات تصمیمات بر مجموعه‌ای پیچیده فراهم می‌شود.
  • شبیه سازی، روش خوبی برای مفاهمه با طیف وسیعی از مخاطبان در باره ماهیت پیچیده تصمیمات و سیاست‌ها و ایجاد تصویر گسترده‌ای از تأثیراجرای این سیاست‌ها، می‌باشد.
  • تصویر موجود در این اسلاید، صفحه نمایش یک شبیه ساز سیلاب را نشان می‌دهد. این مدل به کاربران اجازه می‌دهد تأثیرات دراز مدت تصمیمات سرمایه‌گذاری را بر روی ریسک سیل مشاهده کنند.

ترکیب روش‌های مختلف آینده پژوهی

بهترین کار، بهره‌گیری از تعداد متنوعی از رویکردهای آینده پژوهی در یک پروژه‌است. دیاگرام موجود در این اسلاید، مثالی از چگونگی بکار گیری و ارتباط رویکردهای مختلف آینده پژوهی را با یکدیگر و ترتیب طبیعی استفاده از این تکنیک‌ها را نشان می‌دهد.

یک مثال ساده برای معرفی رویکردهای مختلف آینده پژوهی

تصور کنید در جایگاه مسئول ناوبری کشتی قرار دارید. هنگامی که مشغول دیده بانی افق مقابل هستید (رصد محیطی)، دو چیز نظر شما را به خود جلب می‌کند. «یک کوه یخ» و «یک کشتی تدارکاتی» که باید به آن بپیوندید. شما سرعت‌ها و جهت‌های محتمل کوه یخ و نیز کشتی تدارکاتی را بررسی می‌کنید (تجزیه و تحلیل روندها) و اطلاعات حاصله را وارد رایانه کشتی می‌کنید (مدل سازی). سپس مسیر حرکت را چنان ترسیم می‌کنید که بجای برخورد با کوه یخ به کشتی تدارکاتی بپیوندید (نقشه راه). در حین انجام تمام این فعالیت‌ها رویای خوردن غذای مطبوع و دیدار با دوستان قدیمی پس از پیوستن به کشتی تدارکاتی را در سر می‌پرورانید (چشم انداز سازی). متوجه می‌شوید که سرعت‌ها و جهت‌های کوه یخ و کشتی تدارکاتی ممکن است تغییر کند. لذا شروع به بررسی بر روی گزینه‌های ممکن در خصوص این تغییرات می‌کنید تا این اطمینان حاصل شود که بیشترین بخت برای پیوستن به کشتی تدارکاتی وجود داشته باشد (سناریو پردازی). علی‌رغم تمامی این برنامه ریزی‌ها، شما میدانید که احتمال وقوع حادثه‌ای غیر منتظره و برخورد با کوه یخ همچنان وجود دارد. لذا از خدمه کشتی می‌خواهید که به تمرین تخلیه اضطراری کشتی مبادرت ورزند (Gaming). هنگامی که آنان مشغول به تمرین هستند، شما خود را در موقعیت محتمل‌ترین وضعیت کشتی تدارکاتی فرض کرده و مراحل رسیدن به این وضعیت نهایی را ترسیم می‌کنید. (پس نگری Back casting)

از دیدگاه آینده‌پژوهان

اگر بخواهیم انسان خوبی باشیم، ناگزیر باید آینده‌پژوه باشیم. از منظر آزادی انسان، تصور آینده‌های گوناگون و سپس انتخاب میان آنها موضوع بسیار حائز اهمیتی است. عکس این مدعا هم درست است. برای اینکه آینده‌پژوه خوبی باشیم، باید بخواهیم که انسان خوبی باشیم، و به عبارت دیگر، نگران رفاه و سعادت دیگران باشیم. در این راستا لازم است بصیرت افراد نسبت به آینده به دانشی فراتر از اینکه «آینده چه هست؟» و حتی فراتر از اینکه «چه می‌تواند باشد؟» مجهز شود. جان کلام، این بصیرت باید به احساسی از اینکه «آینده چه باید باشد؟» مسلح گردد.

در قرن بیست و یکم بایستی تفکر آینده‌نگرانه رواج یافته و مورد پذیرش همگانی قرار گیرد؛ درست همان‌طور که تفکر دربارهٔ گذشته و حال چنین شده‌است. در غیر این‌صورت مطمئناً راه دشواری را در پیش رو خواهیم داشت.

منابع

۱. الفبای آینده‌پژوهی/عقیل ملکی‌فر/۱۳۸۵

۲. نواندیشی برای هزاره نوین/ ریچارد اسلاتر و دیگران/ وحید وحیدی مطلق

۳. The Futurist؛ مجله تخصصی آینده‌پژوهی (که توسط «انجمن جهانی آینده» منتشر می‌شود)

۴. برایسون ریچارد، برنامه ریزی استراتژیک، ترجمه دکتر مهدی خادمی، انتشارات آریانا قلم، چاپ دوم، تهران،۱۳۹۱ ص۴۲.

آینده پژوهی ( مهندسی هوشمندانه آینده)

آینده پژوهی ( مهندسی هوشمندانه آینده)

مقدمه 
سرعت روزافزون تغییرات اقتصادی و اجتماعی در دنیای رقابتی امروز، مدیران را به ایجاد آمادگی برای پاسخ به این تغییرات وامی‌دارد. چراکه اصول پارادایم نوین مدیـــــریت ( یعنی مدیریت در محیط پویا، بی ثبــــات و غیرقابل پیش بینی) برنامه‌ریزی سازمان برای نگاه به آینده وتغییرات آن را مغتنم می‌شمارد. 
لذا مدیران، بویژه مدیران اقتصادی کشور بایستی برای مدیریت در محیط بی ثبات و پویای آینده، علم آینده‌شناسی و بهره‌برداری از آن را بیاموزند. زیرا مدیران موفق قرن بیست ویکم منتظر نمی‌مانند تا فرصت به سراغ آنان برود بلکه ضمن توانایی شناسایی و بهره برداری از فرصتها، توانایی تبدیل تهدید به فرصت را نیز دارند.

 امیرالمومنین علی (ع) نیز در این زمینه می‌فرمایند که " به پیامدها بیندیش تا در بحران‌ها گرفتار نشوی".

پیشینه
تفکر درباره آینده و حوادث آن سابقه‌ای به دیرینگی تاریخ خودآگاهی بشر دارد بدان گونه که مردم همه عصرها همواره مشتاق آگاهی از آینده خویش بوده‌اند. این میل طبیعی بتدریج جای خویش را به ضرورت شناخت آینده دردوران معاصرداده است. چراکه لازمه زندگی دردنیای سیال امروز مطالعه آینده بعنوان علمی مدرن برای شناخت فرصت‌ها وتهدیدات پیش رو می‌باشد. 
نوشته‌های "ماکیاولی" و "توماس مور" در عصر رنسانس ترسیم کننده الگوهای اصلی جامعه صنعتی آینده بود که طی چهار قرن بعد از آن تحقق یافت. دو قرن بعد از این دو، نخستین کسی که به اهمیت مطالعات آینده‌شناسی بعنوان یک عرصه علمی اشاره می‌کند، ولتر،فیلسوف وطنزنویس توانای فرانسوی است. شاید وی بیش از هر کس دیگری به اهمیت آنچه امروز آینده شناسی تحلیلی خوانده می‌شود، پی برده بود.
مبحث آینده نگری بعد از جنگ جهانی دوم به شکل آنچه ما آینده نگری مدرن می‌شناسیم توسط "آسیپ فلختایم" آلمانی الاصل مقیم آمریکا و "برتراند دوژوونول" فرانسوی مطرح شده و پس از آن، روشهای آینده‌پژوهی با عناوین مختلف " آینده‌اندیشی"، "مطالعات آینده" و "آینده‌شناسی" به صورت گسترده‌ای وارد حوزه های سیاسی، نظامی و اجتماعی شده است.
"پیتر دراکر" در سال ۱۹۶۸ درکتاب "عصر ناپیوستگی" ضمن معرفی برخی از ناپیوستگیها که جامعه آینده را شکل می دهند تاکید می‌کند که (در آن زمان) اکثر آنها از چشم ناظران دور مانده‌اند: گذار از یک اقتصاد بین المللی مبتنی بر بازارهای ملی در حال تعامل با یکدیگر به یک اقتصاد جهانی مبتنی بر یک بازار منفرد جهانی، تبدیل دانش به عنوان یک منبع اقتصادی بسیار مهم،… .
امروزه آینده‌پژوهی بصورت مطالعه مجموعه‌ای از روش‌ها برای شناخت نظام‌مند آینده، عوامل شکل‌دهنده، نتایج به دست آمده و در نتیجه تصمیم‌گیریهای مناسب بکار می‌رود. بر این مبنا، بسیاری از کشورها مراکز پژوهشی و واحدهای تصمیم‌سازی را به این امر اختصاص داده و یا پروژه‌های متعددی در این زمینه انجام داده‌اند. سازمان توسعه ملل متحد نیز با بکارگیری این روشها و با همکاری کشورهای مختلف به اجرای پروژه‌های آینده‌نگرانه برای تدوین برنامه‌های بلند‌مدت اقدام کرده است.

لزوم آینده‌پژوهیدرگذشته‌های دورمردم به اندازه کافی فرصت داشتند تا زندگی خود را براساس عادتهایشان بنا کرده و با خاطری آسوده آینده آن را پیش بینی کنند. ولی با پیشرفت علم وفناوری درسده‌های اخیر، ثبات یک پدیده نادرشده و موجهای تغییر یکی پس ازدیگری فرا می‌رسند. این تغییرات انواع واقسام پدیده‌های اجتماعی و اقتصادی بدیع را به همراه دارند و ازآنجا که حامل عنصر تازگی هستند، ازیک سو ما را وادار به “فهمیدن” می‌کنند وازسوی دیگرشالوده عادتهای ما را درهم می‌کوبند. 
گرچه شتاب تغییریک نیروی مشخص وعینی است که تا اعماق زندگی شخصی ما نفوذ کرده و ما را وادار می‌کند که نقشهای تازه‌ای را بعهده بگیریم، ولی درعین حال این فرصت نیز وجود دارد که با استفاده از ” دانش آینده پژوهی"، آگاهانه تغییر را پیش‌بینی کرده وبه فکرچاره جویی بیفتیم. 
در واقع آینده غیر قابل شناخت است اما به کمک دانش ناقص خود می توانیم سهمی در شکل بخشیدن به آن داشته باشیم. ما می‌توانیم رخدادهای آینده را به صورت غیر متحمل و محتمل و همچنین مطلوب و نامطلوب تقسیم بندی کرده و سپس اقداماتی انجام دهیم تا احتمال رخدادهای مطلوب افزایش یابد، یا از ظهور رخدادهای محتمل اما نامطلوب جلوگیری کنیم. البته هنگامی که مردم درک بهتری از تغییر داشته باشند، برای تاًثیرگذاری مثبت بر آینده‌ای که در حال تکوین است فرصتهای بیشتری خواهند داشت. برای مثال افرادی که دارائی های خود را بیمه می کنند و کسانی که هنگام رانندگی از کمربند ایمنی استفاده می‌کنند، عملاً از این الگوی فکری استفاده می‌کنند.

آینده پژوهی در کسب و کار
به کسب‌وکارتان فکر کنید. آیا کاملاً روشن است که سازمان به کدام سو در حرکت است؟ سازمان شما یک، دو، پنج و ۱۰ سال دیگر کجا خواهد بود؟ مطمئناً اگر ندانید که به کجا می‌خواهید بروید،‌ هرگز به مقصدی نخواهید رسید. 
به این منظور مطالعه آینده در چارچوبهای زمانی گوناگونی صورت می‌گیرد. برخی به این تقسیم بندی معتقدند: آینده نزدیک( حداکثر تا یکسال)، آینده کوتاه مدت( بین یک تا پنج سال)، آینده دراز مدت( بین پنج تا بیست سال)، آینده دراز مدت( بین بیست تا پنجاه سال) و آینده دور دست( بیش از پنجاه سال).
بسیاری از بنگاههای کسب و کار، برنامه ریزی حداکثر چهار الی پنج سال آینده را در نظر می‌گیرند. اما زمانی که سرعت تغییر سرسام آور است، لحاظ کردن آینده‌های دوربسیار مهم به نظر می‌رسد و در واقع آنچه امروز انجام می‌دهیم در آفرینش دنیای پنج تا بیست سال آینده تاًثیر بسزایی خواهد داشت.

نتیجه‌گیری
آینده‌پژوهی یکی از علوم استراتژیک می‌باشد که متاسفانه حتی برای اکثر اساتید و پژوهشگران داخلی نیز ناشناخته است. آینده‌پژوهی دانش و معرفتی است که سازمان را نسبت به رویدادها، فرصتها و مخاطرات احتمالی آینده آگاه نموده؛ ابهامات، تردیدها، و دغدغه‌های فرساینده آن را کاسته؛ و توانایی انتخابهای هوشمندانه سازمان را افزایش می‌دهد. در یک کلام، آینده‌پژوهی ابزاری برای" مهندسی هوشمندانه آینده" است.
لذا بهتر است سازمانهای چابکی ،در کنار مدیریت ریسک به مقوله آینده‌پژوهی نیز توجه بیشتری داشته باشند تا با استفاده از مسیرهایی که این علم در اختیارشان می‌گذارد، راهبردهای معطوف به آینده‌سازی را شناسایی نموده و با سهولت بیشتری به آینده‌های مطلوب خود برسند.

دین، آینده ها و آینده نگری

دین، آینده ها و آینده نگری

بروس تان


انیشتین: «من به خدای اسپینوزا باور دارم، خدایی که خود را در هماهنگی منظم آنچه وجود دارد آشکار می­ کند نه آن خدایی که نگران سرنوشت و اعمال انسان ها است».
مهم ترین ایده این متن آن است که تعداد زیادی باور دینی مهم وجود دارد که به نظر ناسازگار با آینده پژوهی می رسد و لذا موانعی بر سر آینده نگاری هستند و از قضا این موانع با هم جمع شده اند تا موجودیت فضای فعلی ما را تهدید کنند.
تعریف دین در این فضا: «بعدی از وجود انسانی که با هنجارهای مقدس درگیر شده است». تفسیر آن نیز شامل باورها، ارزش­ها و جهان­ بینی­ هایی است که افراد آن را مقدس شمرده و به آن ایمان دارند و نیازهای معنوی افراد را ارضا می­ کند. در این متن بر روی وجوه مشترک باورهای دینی تأکید شده است.
تعریف مرکزی من از آینده­ پژوهی متکی بر این دو اصل است:

  1.  انسان­ها اراده آزاد دارند؛
  2.  آینده از پیش تعیین ­شده نیست.

من معتقدم که آینده ­پژوهی دست و پای انسان هوشمند و همچنین نسل ما را با مسئولیت­ های جهانی نسبت به زندگی در زمین در تمامی دوران­ ها و مکان­ ها، می­بندد. معتقدم که ما و نسل ما توانایی فراهم کردن این مسئولیت­ ها را داریم در حالی که آینده پژوهان ممکن است که مرتباً به عنوان نجات دهنده ای از عذاب و سختی نشان داده شوند، اما آنها معمولاً ایمان دارند که تمامی مسائل حل خواهند شد و لذا آینده­ پژوهی واقعاً یک دید خوش­بین دارد نه بدبین.
با این دیدگاه به نظر می رسد که آینده پژوهی حداقل با چهار جهان بینی دینی تعارض دارد: تقدیرگرایی، سرنوشت گرایی، الهام گرایی، باور به زندگی بعد از مرگ.
مثلاً بر اساس تقدیرگرایی هر چه در روی زمین روی می دهد خواست خداوند است. سرنوشت هر کس، خوب یا بد، از پیش از سوی خداوند تعیین شده است.
سرنوشت­ گرایان به خداوندی باور دارند که غیرشخصی است و از امورات انسانی جدا شده است. به خاطر عیوب ذاتی­مان، ما سرانجام در هر تلاشی ممکنی شکست می­خورد و برای نجات در آینده دور شکست خواهیم خورد، لذا چرا تلاش کنیم؟ این نگاه بدبینانه در مقابل آینده­ پژوهی خوش­بینانه قرار دارد.
الهام­ گرایی به خدای داور معتقد است که آماده است که برای انتقام گیری، زمین را ویران سازد. در روز قیامت، اراده خوب نجات می یابد و اراده بد دچار عذاب ابدی می شود. نکته مهم این است که روز داوری، روزی بعد از این زمین نیست. تنها آینده، در قلمروی دیگری است (بهشت، جهنم). اگر کسی معتقد باشد که پایان، نزدیک است، برنامه ریزی برای وجود مستمر زندگی بر روی زمین در بهترین حالت بیهوده است و حتی می تواند به عنوان سخنی کفرآمیز تفسیر شود. 
جهان بینی آینده پژوه اهمیت زیادی به حفظ زندگی در این قلمرو می دهد. باور به زندگی بعد از مرگ، چه در بهشت و چه در جهنم، مانعی برای رفتار آینده پژوهانه است در صورتی که این باور اهمیت کیفیت زندگی در واقعیت فعلی را کم کند و یا اهمیت زندگی بر روی زمین با هم را تنها به عنوان «باری بر دوش» تلقی نماید. از جنبه مثبت، بسیاری از دین ها معتقدند که تنها رفتار «خوب» در این جهان واقعی می تواند یک روح را به سوی زندگی بهتر سوق دهد البته چنین رفتاری نیاز به رویکرد آینده پژوهانه ندارد!
باورهای زیاد دیگری نیز درباره خداوند وجود دارد که با آینده پژوهی ناسازگار به نظر می رسد: خداوند دارای قدرت، خیر و علم بی نهایت و مطلق است و جاودانه است. من بحث می کنم که زندگی زمینی به خودی خود باید ویژگی­هایی خدایی داشته باشد تا در آینده دور بتواند زنده بماند. بعد از ده ها سال تلاش علمی و پیشرفت در محاسبات، سطح دانش ما درباره هر جنبه­ای از هر جزء ماده، هر بخشی از جهان و هر فرآیند فیزیکی، بسیار عمیق شده حتی مانند خداوند در طبیعت! با این علم مطلق ما به قدرت مطلق می­ رسیم. پیشرفت­ های تکنولوژیکی در آینده منجر به غلبه بر چالش­های زیاد زندگی می­شود تا ما از زنده مانده برای مدت طولانی مطمئن شویم. ما می­توانیم اشکال دیگری از زندگی را در سیارات دیگر خلق کنیم و کاری خداگونه انجام دهیم. تلاش­ های ما برای کنترل کردن آینده برای آنکه مطمئن شویم که برای مدت طولانی زنده می­ مانیم در زمین، ضرورتاً به معنای آن است که زندگی زمینی باید مسئولیت­ پذیری ­های کاملاً خیرخواه را بپذیرد.
دست­ نیافتنی ­ترین ویژگی خداوند برای آینده­ پژوهی، جاودانگی است. آینده ­پژوهی جهان­بینی «هرگز از مرگ حرف نزن» دارد و به همیشه بودن فکر می­کند.
این نگاه به آینده که به دنبال ویژگی­های خدا است برای بسیاری از مرد دیندار متناقض به نظر می­ رسد. از نظر دینداران باید از وجود علم و تکنولوژی شرمسار باشیم که انسان را به این ویژگی­ های خدایی رسوخ می­ دهد.
با برشمردن این تعارضات میان دین و آینده ­پژوهی این سوال پیش می­ آید که آیا دین می­ تواند آینده محور باشد؟ به نظر من پاسخ این سوال «آری» است. به شرط آنکه:

  1.  خدا را همچنان خیرخواه بدانیم اما او را در امورات زندگی انسان فعال و دخیل نداریم. خدا همیشه رمزآلود خواهد ماند.
  2.  زندگی زمینی باید همیشه قدردان زندگی خود باشد. ما همیشه باید نسبت به معجزه زندگی فروتن باشیم و به هم محبت بورزیم. از مرگ غیرمنتظره اجتناب کنیم. خدا در بین ماست. این گونه معنویت و آینده­ پژوهی تعارضی نمی­یابند.
  3.  مردم نیاز دارند که احساس خاصی داشته باشند. با فراهم آوردن مسئولیت­ پذیری­ های جهانی برای هر کس، او می ­تواند از خلال مشارکت ­ها و پیوند با زندگی تمام افراد در تمام زمان­ها این احساس خاص را داشته باشند.
  4.  مردم می­ توانند هنوز «ایمان» داشته باشند.
  5.  من به ظرفیت ارتقای ادیان متفاوت برای سازگاری با آینده­ پژوهی باور دارم.

Tonn, Bruce,