چکیده
از مهم ترین اصول آینده پژوهی، انتخاب الگو و روشی مناسب برای گردآوری داده ها و اطلاعات در زمینه موضوعات مختلف مرتبط با حوزه مطالعاتی مورد نظر و نیز یافتن شیوه و مدلی کارآمد برای تجزیه و تحلیل این داده ها، برای دستیابی به درکی بهتر درباره آینده و تسهیل فرایند تصمیم گیری است.در این نوشته تلاش شده است با مطالعه هفت الگو و روش گردآوری داده ها و اطلاعات و نیز تجزیه و تحلیل آنها، راه های دستیابی به درکی روشن تر نسبت به آینده بررسی و هر یک از این روش ها و زیر مجموعه های آنها به اختصار معرفی و توضیح داده شوند.
مقدمه
پژوهش درباره آینده بدون دسترسی به اطلاعات و منابع لازم، کاری ناممکن است. پژوهشگر یا استراتژیستی که بدون دسترسی به داده های اطلاعاتی لازم به مطالعه آینده اقدام کند، در واقع، پیش بینی نمی کند، بلکه پیشگویی می کند! با وجود این، حتی دسترسی به اطلاعات و داده ها نیز به تنهایی نیاز یک آینده پژوه را برطرف نمی کند؛ چرا که وی در هر دو مرحله گردآوری داده ها و سپس، تجزیه و تحلیل آنها، به بهره گیری از روش هایی متناسب با آنچه دنبال می کند نیاز دارد. در واقع، می توان گفت از مهم ترین اصول آینده پژوهی، انتخاب الگو و روشی مناسب برای گردآوری داده ها و اطلاعات در زمینه موضوعات مختلف مرتبط با حوزه مطالعاتی مورد نظر و نیز یافتن شیوه و مدلی مناسب برای تجزیه و تحلیل این داده ها در جهت دستیابی به درکی بهتر نسبت به آینده است.پرسش اصلی آن است که آیا می توان راه ها و روش های مناسبی برای آینده پژوهی یافت که متناسب با موضوعات مهم و استراتژیک، بتوان از آنها بهره مند شد؟ برای پاسخ به این پرسش، در این نوشته تلاش شده است به معرفی اجمالی هفت الگوی شناخته شده در این حوزه مطالعاتی که به ترتب شامل روش های رسانه محور، مصاحبه محور، زمان محور، گمان محور، بازیگر محور، نتیجه محور و بالاخره، سامانه محور می شوند و شناخته شده ترین راه های گردآوری اطلاعات و دسته بندی و مطالعه آنها هستند، پرداخته شود. همچنین زیر مجموعه های هر یک از الگوهای فوق نیز شناسایی و به طور اجمالی معرفی شده اند.
الف) روش های رسانه محور
در این روش، اطلاعات از منابع متعددی مانند رسانه های نوشتاری، دیداری و شنیداری گردآوری می شوند. روزنامه ها و مجله ها نقش عمده ای در این زمینه بازی می کنند. از طریق اینترنت نیز می توان به بسیاری از اطلاعات و داده های ارزشمند که از سوی مراکز علمی و تحقیقاتی معتبر منتشر شده اند، دست یافت. با وجود این، برای اینکه بدانیم چگونه از اطلاعات رسانه ای باید بهره گرفت، می بایست ابتدا جریان های اصلی تولید اطلاعات را بیابیم و روش تولید و اشاعه مطالب به وسیله آنها را بدانیم. پس از آن، می توان از منابع اصلی تولید کننده اطلاعات، روی آن گروه که مطالعات آنها ارتباط موضوعی بیشتری با بحث مورد نظر دارد، تمرکز کرد. برخی از زیر مجموعه های این روش عبارتند از:1- بررسی رسانه ها- مطالعه و بررسی اطلاعات و داده های موجود در رسانه ها، از آسان ترین راه های گردآوری اطلاعات در زمینه یک موضوع خاص است. تنها از طریق جستجو برای یافتن مقاله ها و گزارش های مرتبط با موضوع مورد بحث و نیز یادداشت برداری از نکات طرح شده در این زمینه در رادیو و تلویزیون، می توان تعداد زیادی داده گردآوری کرد. همچنین با جستجو در اینترنت نیز می توان مطالب بی شماری یافت و آنها را روی کامیوتر ذخیره کرد یا از آنها پرینت گرفت. بعد از گرداوری تمام این داده ها، بایستی آنها را طبقه بندی کرد و در دسته های مختلف قرار داد. برای آنکه در انتخاب مطالب به خطا نرویم و مطالب کاملاً مرتبط به موضوع مورد بحث را جمع آوری کنیم، بهتر آن است که از ابتدا پیش فرض هایی را تعریف کنیم و در حین کار آنها را مدنظر قرار دهیم. به این ترتیب، می توان اطلاعاتی را جمع آوری کرد که تأیید کننده پیش فرض ما هستند یا آن را رد می کنند. همچنین لازم است نگاهی نیز به موضوعات دیگر و پدیده های جدید داشه باشیم چرا که آنها می توانند افق های جدیدی را در زمینه موضوع مورد مطالعه به روی ما بگشایند.
در این میان، برخی مراکز مطالعاتی و موسسات پژوهشی نیز هستند که کار رصد کردن اخبار و اطلاعات نشریات و رسانه های مختلف دیداری و شنیداری را بر عهده دارند و آماده اند اطلاعات گردآوری شده به دست کارشناسان خود را به فروش برسانند و نیز سفارش هایی را برای گردآوری اطلاعات در زمینه موضوعی خاصی دریافت کنند. می توان بعد از خریداری اطلاعات خام، آنها را روی شبکه داخلی گروه ارزیابان و محققان فعال در حوزه مورد بحث قرار دارد تا همگی به آن دسترسی داشته باشند و بتوانند به تحلیل اطلاعات موجود بپردازند. این روش، سرعت عمل را بسیار بالا خواهد برد و در عین حال این مشکل نیز وجود دارد که معمولاً واگذاری گردآوری اطلاعات به گروهی که تبحر زیادی روی موضوعات تخصصی ندارند، گاه باعث می شود برخی اطلاعات خوب مغفول بمانند یا اطلاعات بی اهمیتی گردآوری شوند.
2- تشکیل گروه های روند شناس- یکی از راه های شناخت هرچه بهتر وضعیت موجود و تعیین مسیر حرکت، آن است که گروه های کوچکی از روندشناسان را داخل یک مجموعه گرد آوریم. هر کدام از اعضای این گروه می بایست یکی از ابعاد یک موضوع واحد را بررسی کنند. یک هماهنگ کننده نیز از میان آها انتخاب می شود که وظیفه اصلی وی، طبقه بندی نظرات و انتخاب داده های مورد نیاز از میان گزارش های ارائه شده به وسیله اعضای گروه است. پس از آن، گزارش ماقبل آخر برای اعضا ارسال می شود تا آن را مطالعه کنند. سپس اعضای گروه به دور یکدیگر جمع می شوند و به تجزیه و تحلیل داده ها و نتایج حاصله می پردازند و گزارش نهایی را آماده می کنند.
3- تحلیل کلید واژه ها- هنگامی که پدیده جدیدی را مطالعه می کنید، خواسته یا ناخواسته در ذهن خود شروع به فرضیه سازی می کنید. فرض کنید که در حال مطالعه روی موضوع " مطالعه منابع استراتژیک یک کشور" هستید و گمان می کنید که این موضوع بایستی برای دیگران نیزاهمیت ویژه ای داشته باشد یا آنکه می خواهید بدانید شاخه مطالعاتی مورد نظر شما مورد توجه کدام نهادها و مراکز دیگر است. یکی از راه های دریافت این نکته که این موضوع هم اکنون تا چه اندازه مورد توجه محافل علمی و موسسات و سازمان های علمی و اجرایی قرار دارد، این است که با جستجوی کلید واژه های مرتبط با بحث، به جستجو در میان داده ها بپردازید. از این طریق حتی می توانید دریابید که از چه هنگام این موضوع در دستور کار قرار گرفته است و از چه زمان گسترش یافته است.
4- تحلیل محتوا- روش تحلیل کلید واژه ای، روش مناسبی برای دستیابی به نتایج سریع و چشم اندازی نسبتاً روشن درباره موضوع مورد بحث است. اما اگر وقت بیشتری صرف کنیم، می توانیم به تحلیل محتوای مطالب گردآوری شده و طبقه بندی محتوایی آنها نیز بپردازیم. استفاده از این روش، از هنگام جنگ دوم جهانی گسترش یافت. بعدها آینده اندیش معروف، جان نایسبیت (1) این روش را تکمیل کرد و به کار گرفت. تحلیل های محتوایی معمولاً بر اساس پیش فرض های زیر انجام می شوند:
- مطالبی که برای یک هدف خاص جمع آوری شده اند، اغلب حاوی پیام های دیگری درباره دیگر موضوعات نیز هستند. گاه حتی دیده می شود که ارتباط آنها با دیگر موضوعات، بیشتر از موضوعی است که ما دقیقاً به دنبال مطالعه درباره آن هستیم.
- اطلاعات گسترده باید شناسایی، دسته بندی، تحلیل و تفسیر شوند. برای این کار، باید دانست که الگوهای اطلاعاتی ای وجود دارند که به تشریح وضعیت موجود می پردازند و گرایش ها و روندهای آینده را آشکار می کنند.
- تحلیل محتوایی معمولاً نتایج درستی به بار می آورند و اطلاعات گردآوری شده از دیگر منابع را مورد آزمون قرار می دهد.
با وجود این، باید در نظر داشت که استفاده از این روش، به صرف زمان و پرداخت هزینه گزافی نیاز دارد.
ب) روش های مصاحبه محور
روش هایی مانند تشکیل گروه های متمرکز، نشست های تخصصی، اجرای مدل دلفی و نیز گفتگوهای رو در رو، می توانند در تأمین بخشی از اطلاعات مورد نیاز، مفید واقع شوند. این مصاحبه ها اولاً می توانند باعث کشف موضوعات جدید شوند و احتمالات بیشتری را مشخص کنند. دوم آنکه می توانند تصویر روشن تری از موضوع مورد بحث ارائه دهند یا ابعاد نوینی از آن را نشان دهند و در نهایت آنکه، می توانند فرضیات مربوط به آینده ها را گسترش دهند.1- بررسی به روش دلفی- روش دلفی در دهه 1960 کشف شد و نام خود را از معبد دلفی در یونان باستان گرفت. (2) هدف اولیه بررسی به روش دلفی، دستیابی به تحلیل های کمی و آینده محور با استفاده از آراء متخصصان در زمینه ابعاد مختلف یک موضوع بود. این روش هنوز نیز برای پیش بینی در حوزه تکنولوژی به کار گرفته می شود.
بررسی به روش دلفی از مراحل زیر تشکیل شده است:
- ابتدا باید پرسشی را طراحی کرد که دارای پاسخی کمی باشد. (برای مثال: چه وقت؟ چند درصد؟)
- سپس باید این پرسش را از پاسخ دهندگان به صورت تک به تک از طریق گفتگوی تلفنی، گفتگوی رو در رو یا ارسال پرسش نامه پرسید.
- باید نتایج را جمع آوری و با یکدیگر مقایسه کرد و از بین آنها سرانجام به یک پاسخ میانگین رسید.
- پس از آن، باید پاسخ به دست آمده را برای متخصصان ارسال کرد و از آنها خواست که نظر خود را درباره نتیجه حاصله اعلام کنند.
- بعد باید پاسخ نهایی را از دل پاسخ های موجود درآورد. (اگر نیاز بود، می توان یک بار دیگر نیز چرخه پرسش و پاسخ را طی کرد.)
یکی از نقاط ضعف این روش آن است که در حالی که درباره یک موضوع خاص اجماعی وجود ندارد، تلاش می کند که به یک نظر مشترک دست یابد. این امر موجب می شود نظرات مختلف در این روش در پشت نتیجه میانگین، فراموش شوند. به همین دلیل است که امروزه از این روش کمتر استفاده می شود و در واقع، عنوان "دلفی" صرفاً اسمی کلی برای انواع مختلف روش های مصاحبه محور است که در آنها از پاسخ دهندگان خواسته می شود نظرشان را درباره آینده یک موضوع خاص بگویند.
2- گفتگوی دلفایی یا مصابحه های ساختاری- گفتگوی دلفایی یک نوع روش بازتر از روش دلفی است که هدف آن، فقط دستیابی به نتایج کمی نیست. در این مصاحبه های ساختار مند، به دلیل نوع پرسش های طرح شده یا پاسخ های داده شده، می توان به نتایجی رسید که جنبه کیفی نیز داشته باشند و به نتایجی مفصل تر از روش پیشین دست یافت.
3- نظرسنجی- نظرسنجی عبارت است از بررسی آراء و نظرات گروهی از مردم درباره موضوعی خاص. نظرسنجی را می توان به دو منظور به کار برد: برای دستیابی به تصویری کمّی از وضعیت موجود یا برای نظارت بر تغییرات طی زمان. از این طریق می توان تغییر افکار عمومی درباره یک موضوع را دریافت و نیز از رشد مثبت یا منفی افکار عمومی نسبت به یک پدیده نوظهور مطلع شد.
4- داده های بلند مدت- برای دستیابی به یک تصویر روشن از تغییرات طی زمان، ضروری است که داده ها را طی دوره های زمانی بلند مدت، از چند ماه گرفته تا چند دهه، گردآوری کرد. برای آنکه امکان مقایسه پاسخ ها در مقاطع زمانی گوناگون وجود داشته باشد، لازم است پرسش ها در چهارچوب یکسانی قرار داشته باشند؛ چرا که پاسخ های مردم در چهارچوب های پرسشی مختلف، متفاوت خواهد بود. برای مثال اگر شما در چهارچوب پرسش های مربوط به کار و سرگرمی پرسشی نیز درباره محیط زیست بپرسید، پاسخ ها بسیار مثبت تر از هنگامی خواهد بود که همین پرسش را در چهارچوب پرسش های مربوط به بیکاری و فقر بپرسید. در عین حال، به هنگام مطالعه تغییر نظرها و گرایش ها، باید به نکات زیر توجه کرد:
- معمولاً تفاوت میان نظرات گروه های مختلف در یک رده سنی یکسان درباره هر موضوعی، بسیار کمتر از تفاوت در نظرات گروه های مختلف در رده های سنی مختلف است.
- هنگامی که نظرات تغییر می کنند، در عمل نیز مشاهده می شود که بیشتر گروه های جمعیتی در جامعه به همان جهت تغییر مسیر می دهند. این بدان معناست که تفاوت میان گروه های مختلف در یک زمان معین معمولاً کمتر از تفاوت ایجاد شده در یک گروه در سال های مختلف است.
5- گروه های کانونی- تحقیقات کیفی و به ویژه تشکیل گروه های کانونی در سال های اخیر با توجه بسیاری روبرور شده است. در یک گروه کانونی، تعدادی از افراد برای چند ساعت دور هم گرد می آیند تا به یک یا دو پرسش معین پاسخ دهند. این گروه ها معمولاً برای این تشکیل می شوند که بخواهیم بدانیم که بازیگران نیازهای آتی خود را چه چیز می دانند. تشکیل این گروه ها، نخست از گفتگو درمانی برآمد و بعدها به سرعت در دیگر علوم رواج یافت. مهم ترین دلیل روی آوردن به این روش آن است که از سادگی و شفافیت خوبی برخوردار است. تصمیم گیران به راحتی با حضور در این جمع ها یا مطالعه نتایج حاصل از این نشست ها می توانند دریابند که در ذهن مخاطبان چه می گذرد. به علاوه، گردآوردن سه یا چهار گروه برای گفتگو درباره موضوعاتی مشخص، بسیار ارزان تر از انجام دادن بررسی های کمّی گسترده تمام خواهد شد. گروه های کانونی به ما کمک می کنند که پرسش های اصلی را بشناسیم، پیش فرض هایمان را به آزمون گذاریم و بالاخره پاسخ های عمیق تر و جالب تری نسبت به مطالعات کمی به دست آوریم. با وجود این، این روش چندان برای تایید صحت یک فرضیه مناسب نیست.
6- نشست های تخصصی- امروزه در بسیاری از مراکز علمی، برگزاری نشست های تخصصی به یک رویه معمول تبدیل شده است. این نشست ها معمولاً با حضور استراتژیست های مشاور صورت می گیرد تا بتوان از نظرات آنان پیش از اتخاذ یک تصمیم استراتژیک مطلع شد. در این زمینه، می توان دو گروه مشخص را از یکدیگر متمایز کرد: نخست، متخصصان امر و دوم، مخاطبان. بهتر است در این نشست ها از ارزیابان و ناظرین نیز دعوت کرد تا به ارزیابی و نظارت نحوه پیشرفت بحث ها در جلسه و نتایج حاصل از آن بپردازند.
7- توجه به نصایح بزرگان- این یک واقعیت است که ما در میان نصایح بزرگان زندگی می کنیم، کسانی که به دلیل جایگاه شان، به کلماتشان وزن می بخشند. البته دسترسی به این بزرگان و آراء آنها در تمام امور ممکن نیست، بنابراین می بایست گروهی از متخصصان و صاحب نظرانی را گرد هم آورد که به اندازه کافی شجاعت اظهار صریح نظرات خود را داشته باشند. مهم نیست که آیا آنها چهره های شناخته شده ای هستند یا نه؛ مهم آن است که ایده ای منطقی نسبت به آنچه در حال رخ دادن است داشته باشند. هنرمندان، نسل جوان، کسانی که در بخش صنایع فعالیت می کنند و شاهد تغییرات سریعی هستند، کسانی که با آدم های زیادی سروکار دارند و بالاخره، کسانی که هرگز در عمر خود آنها را ندیده ایم و درباره شان چیزی نشنیده ایم، گاه می توانند کمک و همفکری خوبی به ما بکنند.
8- نشست های اجرایی- نشست های اجرایی، مکمل نشست های تخصصی هستند. در این نشست ها، مدیران، کارمندان و پژوهشگران تازه کار به دور هم گرد می آیند و یک نشست تخصصی داخلی را تشکیل می دهند. هدف اصلی در این نشست ها، معمولاً اطلاع از نظر کارکنان جدید یا جوان است. در برخی از مراکز، حتی می توان بخشی را مشاهده کرد که به عنوان گروه یا دفتر تازه واردان شهرت دارد و بولتن های مربوط به آراء و نظرات آنها جداگانه منتشر می شود.
9- گروه های آینده نگر خلاق- یک گروه آینده نگر خلاق، یک گروه مشکل گشا است که می تواند مرکب از اعضای داخلی یک نهاد یا افرادی از بیرون یا ترکیبی از این دو باشد. فرق این گروه با دیگر گروه های پیش گفته آن است که اینان موظف به حل یک مشکل هستند. در این مرحله، دیگر نظریه پردازی و پیش بینی کفایت نمی کند و ما نیاز به متخصصانی داریم که راه گشا باشند. تعداد ایده آل اعضای این گروه ها، چیزی بین هفت تا هشت نفر است. این تعداد به اندازه کافی بزرگ است که بتواند ابعاد مختلف موضوع را بسنجد و به اندازه کافی کوچک است که بتواند از بحث های طرح شده، نتیجه لازم را به دست آورد.
اعضای این گروه می بایست به پرسشی که به خوبی پخته شده و جوانب آن روشن شده است پاسخ دهند و کارشان نیز بر اساس روش های پیش گفته انجام خواهد شد. این موضوع می تواند شناسایی روندها و عوامل کلیدی تأثیر گذار بر تحولات منطقه مورد مطالعه یا تلاشی برای دانستن نتایج حاصل از اجرای سناریوهای مختلف باشد. سه اصل اساسی را باید در تشکیل چنین گروه هایی مدنظر قرار داد:
- تمام نظرات ارزشمند و دارای اهمیت یکسان هستند.
- یک پرسش معین و یک روش معین برای پاسخ گویی به آن پرسش باید وجود داشته باشد.
- یک مدیر بایستی اعضای گروه را در کنار هم گرد آورد و آنان را به سوی مسیر معینی هدایت کند.
10- گفتگو پیرامون آینده- گفتگو درباره آینده، نوعی سمینار است که در قالب آن گروه های مختلف آینده نگر در نشست های تخصصی همزمان در مکان و زمانی معین به بررسی یک موضوع می پردازد. در چنین نشست هایی گاه ممکن است از بیش از یکصد مشارکت کننده همزمان دعوت به عمل آورده شود و از نظرات آنها در نشست های تخصصی مختلف مطلع شد. در چنین جلسه هایی، شرکت کنندگان به مجموعه ای از پرسش ها پاسخ خواهند گفت. این پرسش ها دامنه وسیعی دارند و از پرسش هایی مانند "مهم ترین روندهای تأثیر گذار بر سیاست ها و منافع ما کدامند؟" شروع می شوند و به پرسش هایی مانند " پس از طی این مراحل چگونه باید از تجربه های به دست آمده بهره گرفت؟" ختم می شوند. در ابتدا تلاش می شود گروه های تشکیل شده تا حد ممکن یکدست نباشند و متخصصانی از حوزه های مختلف در هر یک از گروه ها حضور داشته باشند. به مرور و در روزهای بعدی سمینار، آنهایی که دیدگاه ها و حوزه کاری شان به یکدیگر نزدیک تر است، باید در کنار هم گذاشته شوند. همچنین، بهتر آن است که فیلم های کوتاهی در زمینه موضوع مورد بحث در ابتدای هر نشست اکران شود و نکات اصلی طرح شده در آن برنامه روی کاغذ تایپ شود و در اختیار تمام اعضای هر نشست قرار گیرد. در ابتدای هر نشست نیز لازم است مقدمه کوتاهی درباره برنامه و هدف آن نشست ایراد شود. مدیران نشست ها باید موفق شوند هر نشست را جمع بندی کنند و در انتها، قبل از آنکه مشارکت کنندگان به خانه های خود باز گردند، نتایج حاصله از گفتگوها را در اختیارشان قرار دهند.
11- مطالعات مشترک درباره آینده- در این روش، دو یا چند نهاد یا مؤسسه مطالعاتی، اقدام به برگزاری نشست های مشترک یا حضور اعضای خود می کنند. در این نشست ها ابتدا باید یک پروژه معین تعریف شود و سپس از متخصصان داخلی و بیرونی دعوت شود تا به مطالعه و اظهار نظر درباره موضوع مورد بحث بپردازند. این دست از مطالعات، به برگزاری مجموعه سمینارهای زنجیره ای در زمان های معین نیاز دارد تا کارشناسان، حاصل مطالعات خود را در آنها ارائه کنند و به بحث و تحلیل بپردازند. در عین حال، می توان وظیفه هر یک از اعضای شرکت کننده را نیز از قبل تعریف کرد تا مشخص شود که قرار است هر یک از آنها درباره چه موضوعی مطالعه و صحبت کنند تا از دوباره کاری نیز پرهیز شود.
ج) روش های زمان محور
تحلیل زمان مند، اصطلاحی است که روش های کمّی و کیفی هر دو را می تواند شامل شود. تحلیل های تاریخی و نیز مرور حوادث بر اساس تاریخ وقوع آنها، از جمله این روش ها هستند. وقتی تغییرات را بر حسب زمان در نظر می گیرید، باید به دو الگوی عمومی توجه کنید: تداوم ها و ناتداوم ها (3). در دوره های کوتاه مدت، معمولاً الگوی تداوم به کار می رود و در بلند مدت، تاریخ نشان داده است که تغییرات بنیادین صورت می پذیرد و نیروهای بیرونی سرنوشت جدیدی را می توانند رقم بزنند. و شرایط نوینی را پدید آورند؛ بنابراین الگوهای نامتداوم کاربرد بیشتری دارند.1- الگوهای متداوم: در دوره های نسبتاً ثابت، می توان سه الگو یا روند اصلی را شناسایی کرد:
1. نامتغیرها- نامتغیرها، اموری ثابت هستند که بعضی از آنها، امور طبیعی هستند. برای مثال طلوع یا غروب خورشید، قانون جاذبه، نیاز بدن به انرژی و غیره. بعضی دیگر به رفتار انسان مربوطند، مانند میل انسان به گسترش فکر و فیزیکی قلمرو مادی و معنوی خود. وقتی مشغول مطالعه روندها هستیم، نباید این نامتغیرها را فراموش کنیم.
2. چرخه های زندگی- این چرخه های تغییر مداوم در زندگی همه انسان ها و حتی سیستم ها وجود دارد. هر انسانی به دنیا می آید، رشد می کند، بزرگ می شود و می میرد. این اتفاق برای هر سیستم و نظام دیگری نیز در این دنیا رخ می دهد. در همه این چرخه ها رشد، ابتدا سریع و صعودی است و بعد کند و نزولی می شود.
3. چرخه های خالص- این چرخه ها در دوره های زمانی کوتاه تر به وقوع می پیوندند و گاه حاصل تغییرات در چرخه زندگی هستند.
2- الگوهای نامتداوم: در الگوهای نامتداوم، می توانیم از الگویی به نام "روندهای خطی (4)" نام ببریم. برای مثال رشد جمعیت یک تابع از روند خطی است. برخی دیگر از تغییرات که معمولاً در سناریو نویسی مورد توجه قرار می گیرند عبارتند از: تغییرات قالب فکری، استحاله کامل، انقلاب، رشد حداکثری، حلقه های متصل به هم حوادث، وضعیت های بازنده- برنده، چالش ها و پاسخ ها. در عمل، معمولاً مشاهده می شود که تغییرات در یک حوزه، ترکیبی از الگوهای مختلف رایج تغییرات است که در زیر به آنها به اختصار پرداخته خواهد شد.
1. برد و باخت یا بازی با حاصل جمع صفر- اصل بنیادین در این روش آینده نگری، این است که دنیا پر از محدودیت هاست و زندگی یک بازی با حاصل جمع جبری صفر است. آشکار است که اصل بنیادین در چنین سناریوهایی ، منازعه برای بقا است. الگوی برنده- بازنده، یک سریال دنباله دار خواهد بود که هیچ گاه پایانی نخواهد یافت. نوع دیگری از این الگو، بر مبنای این ایده پیش می رود که "هر چیزی را که می توانی، نجات بده!" البته این نوع نگاه به آینده، چندان در سناریوها متداول نیست.
بازی با حاصل جمع جبری صفر:
پ | ب | الف |
|
20-و 20 | 10 و 10- | 30- و 30 | 1 |
20 و 20- | 20- و 20 | 10- و 10 | 2 |
2. چالش و پاسخ یا قانون فشار و ضد فشار- در این روش، هر فرد همیشه امیدوار است. بشر به دنبال آن است که به چالش های پیش رو پاسخ دهد. نهادها و سیستم های موجود به طور عجیبی همواره راه حلی برای مقابله با مشکلات می یابند. یک نمونه از چنین نگاه مدیریتی ای را می توان در میان مدیران و سیاستمداران ژاپنی بعد از شوک نفتی 1973 دید. آنها برای آنکه بار دیگر با چنین مشکلی روبرو نشوند، کل ساختار صنعتی این کشور را تغییر دادند.
3. استحاله یا تحول زیست شناختی- استحاله به معنای تداوم تغییر به یک سمت و جهت خاص است؛ حال این تغییر می تواند رو به سوی بالا یا پایین داشته باشد. هر گونه استحاله ای در ابتدا به آرامی پیش می رود، بعد از مدتی سرعت آن زیاد می شود و در انتها مجدداً سرعت آن پایین می آید. این الگوی متداولی است که معمولاً از آن در پیش بینی تحولات آینده بهره گرفته می شود. توجه به شیوه ظهور و افول یک فناوری جدید، نمونه خوبی از چگونگی طی شدن مراحل استحاله است.
4. انقلاب یا پرش بزرگ- انفلاب ها نوعی انقطاع هستند؛ تحولات ناگهان کاملاً در مسیر دیگری قرار می گیرند. تحولات انقلابی چیزی شبیه بروز آتشفشان و تغییراتی سریع و عمیق در وضعیت موجود در یک حوزه هستند. البته باید توجه کرد که ظهور انقلاب ها لزوماً به معنای تغییر سریع قالب های فکری و به وجود آمدن نوع جدیدی از جهان بینی و نگاه به دنیای پرامون نیست. بسیاری از تفکرات و نظرات محافظه کارانه و غیر انقلابی، معمولاً در دوران پس از انقلاب نیز همچنان به حیات خود ادامه می دهند.
5. الگوی حلقه ها- الگوی حلقه ها معمولاً در اقتصاد و به هنگام تحولات تجاری به کار گرفته می شود. این الگو بیشتر اوقات مفید است و قدرت پیش بینی بازار را می دهد. وقتی تورم یا رکود به وجود می آید، می توان با مطالعه حلقه های تحولات در سال های پیشین، دریافت که بازار به کدام سو حرکت می کند. البته باید توجه کرد که معمولاً کشورهای اندکی توان آن را دارند که حلقه های تحولات جدید را ایجاد بکنند و اغلب کشورها فقط از آن تأثیر می پذیرند.
6. مرگ و زندگی دائم یا الگوی ققنوس وار- در مرگ و زندگی دائم، همه چیز می تواند نابود شود، بازنگری شود و دوباره بهتر از قبل ساخته شود. البته این نوع نگاه به آینده را بیشتر در داستان های علمی- تخیلی می توان مشاهده کرد!
7- احتمالات بی پایان- این نوع نگاه به آینده، بیش از دیگر الگوها متداول است. معمولاً به هنگام سرمایه گذاری، اقدام به خرید، تغییر استراتژی های پیشین و پیروی از روندی جدید در دنیای سیاست، احتمالات بی پایانی در پیش رو قرار می گیرند که مدیران می بایست از میان آنها دست به انتخاب بزنند.
8. تخمین زدن از طریق تحلیل های زمان محور- تحلیل آماری زمان محور، یکی از روش های پیش بینی بر اساس داده های تاریخی است. با استفاده از برنامه های کامپیوتری مناسب مانند اکسل (5)، به راحتی می توان به انجام دادن تحلیل های پیچیده آماری پرداخت. در این روش، با محور قرار دادن یک متغیر اصلی به نام زمان و چند متغیر فرعی، به راحتی می توان تحلیل های متفاوتی را با استفاده از شکل ها، نمودارها و جداول به نمایش درآورد.
9. تحلیل های چند متغیره و تحلیل های زمان مند چند متغیره- هنگامی که تعداد متغیرها زیاد باشد و حلقه های علت و معمولی زیادی نیز درست شده باشند، می توان با استفاده از الگوهایی مانند محاسبات چند بعدی، راهی برای حل مسئله یافت. تنها پیش شرط آن است که حوزه مورد مطالعه به طور موقت پیچیده شده باشد و نه آنکه ذاتاً پیچیده باشد، چرا که یک سیستم ذاتاً پیچیده، نمی تواند پیش بینی پذیر باشد. چنین سیستمی هر لحظه می تواند به یک جهت حرکت کند و فقط از طریق برخی قسمت های شفاف تر آن شاید بتوان چیزی درباره آینده آن گفت. این در حالیست که در سیستم هایی که به طور موقت پیچیده شده اند، در بدترین شرایط نیز همچنان برخی الگوهای ثابت و تداوم یافته وجود دارند که با شناسایی آنها می توان تا حدی دریافت که سیستم به کدام سو در حال حرکت است. در این حالت، چشم انداز آینده این سیستم حداقل در کوتاه مدت، پیش بینی پذیر است.
10. مشابهت ها- استفاده از مشابهت های تاریخی، گاهی مفید هستند. پرسش اصلی در این روش آن است که «آیا چیزی شبیه به این قبلاً نیز وجود داشته است؟» مشابهت ها همیشه و همه جا وجود دارند. مشابهت های تاریخی اغلب جالب نیز هستند. برای نمونه، انقلاب تکنولوژی در اواخر دهه 1990به دو گونه تفسیر شد: یک انقلاب صنعتی جدید یا یک بازگشت دوباره به عصر شکار؛ تشکیل گروه های مستقل کوچک که می توانند از طریق تکنولوژی ارتباطی نوین در دنیای خود به سر برند و کاری به دیگران نداشته باشند، یادآور روزگاری ست که نیاکان مان هر کدام به درون غار خود می رفتند و با گروهی اندک روزگار می گذراندند. مزیت توجه به مشابهت ها این است که افق های جدیدی در برابر ما گشوده می شود و قدرت خلاقیت ما افزایش می یابد.
11. موج بلند- بسیاری از تغییرات اجتماعی، بر اساس الگوهای بلند دامنه رخ می دهند. این تغییرات حاصل دیالکتیک میان فشارها و ضد فشارها و نیز جهش های تکنولوژیک در یک جامعه هستند. این امر چیزی شبیه کشف دانشمند روسی، کوندراتیف (6) در سال 1926 است که دریافت تحولات اقتصادی بلند مدت، از ابتدای صنعتی شدن تا دهه 1920 همواره از الگوی مشخصی پیروی کرده اند. این ایده مجدداً در دوران بحران نفتی و رکود اقتصادی در دهه 1970 مورد توجه قرار گرفت. (Kondratieff, 1984)
مطابق این ایده، هر موج بلند اقتصادی حدود 50 تا 60 سال به طول می انجامد و تمام ساختارهای اجتماعی یک جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. این تحولات از طریق سرمایه گذاری در امور زیر بنایی، ایجاد الگوهای سازمانی نوین، قراردادهای اجتماعی و سبک جدیدی از زندگی به وجود می آیند. موج بلند سده نوزدهم، اختراعات الکترومکانیکی بودند که سال های 1880 تا 1930 را تحت تأثیر خود قرار دادند. خودروها و صنعت نفت نیز بر روند زندگی در سال های 1930 تا 1980 تأثیرگذار بودند و اینک چندی است که عصر تکنولوژی ارتباطات آغاز شده است. طی هر یک از این دوره ها، جوامع با رکوردهای اقتصادی و بحران های سیاسی متعددی روبرو شده اند.
12. تحلیل منحنی S- آشکار است که بسیاری از تغییرات اجتماعی، بر اساس قوانین و اصول زیست شناختی مبتنی بر تولد، رشد و ویرانی عمل می کنند. بنابراین با استفاده از نظریه های زیست شناختی نیز می توان به پیش بینی آینده پرداخت. یکی از راه ها آن است که رشد یک کودک از بدو تولد تا پنج سالگی را در نظر بگریم. رشد اغلب کودکان از قانون منحنی S تبعیت می کند. رشد کودکان در ابتدا آهسته است، بعد تند می شود و بعد در حدود پنج سالگی مجدداً کاهش می یابند و به نوعی به بلوغ دوران کودکی می رسند.
البته این فقط کودکان نیستند که از این قانون پیروی می کنند. ورود اختراعات جدید به جامعه نیز تابع همین قانون است. بنابراین در سال 1905 که فقط یک درصد خانواه های آمریکایی خودرو شخصی داشتند، پیش بینی پذیر بود که تا سال های 1920 تا 1925 تعداد خانواده های صاحب خودروی شخصی در این کشور به 50 درصد برسد، چگونه؟ از طریق مطالعه منحنی رشد از سال های قبل تا 1905.
13. تبدیل قالب های فکری- غالباً مشکل می توان گفت که یک مشکل یا پدیده جدید، آیا واقعا یک روند یا قالب فکری جدید است یا آنکه صرفاً امری گذرا و موقتی است که نباید زیاد جدی گرفته شود. لغت "پارادایم (7)" واژه ای یونانی و به معنای مدل و الگوی یک منحنی است. یک پارادایم، متشکی از مجموعه قواعد و هنجارهای نوشته شده یا نانوشته ای است که دارای دوویژگی اساسی هستند: نخست آنکه، آنها تعریف کننده یا ایجاد کننده مرزها هستند، دوم آنکه، بازگو کننده آن هستند که چگونه باید در چهارچوب حد و مرزهای موجود عمل کرد تا موفق بود. به سخنی دیگر، یک پارادایم یا قالب فکری، راهی ست برای مغز تا به موجودیت خود ادامه دهد. یک پارادایم سالم معمولاً توان و قابلیت این را دارد که مشکلات پیش آمده را حل کند. (Barker, 1992)
هر پارادایمی یک چرخه حیات دارد که بر اساس تغییرات اجتماعی که پیرامون آن رخ می دهد به وجود می آید و حرکت می کند. در واقع، قالب های فکری جدید، ریشه در پاسخ به شرایط جدید در جامعه دارند. هر روز مشکلات جدیدی پدید می آیند که مردم نمی توانند آنها را با قالب های فکری کهنه و قدیمی حل کنند. چیز جدیدی می بایست یافت. برای نمونه، سیستم طبقاتی که طی سده نوزدهم بسیار رایج بود، پاسخگوی نیازهای اجتماعی سده بیستم نمی توانست باشد. در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 نیز شاهد آن بودیم که نظام های توتالیتر سوسیالیستی دیگر نتوانستند پاسخ گوی جوامع در حال تغییر خود باشند و فروپاشیدند.
در واقع، می توان گفت هنگامی که تعداد مشکلات حل نشده افزایش چشمگیری بیابند، تمایل به دستیابی به تفکری نوین نیز افزایش می یابد. راه های جدید نگاه کردن به امور، اغلب می توانند راه حل های جدیدی ارائه کنند که دستیابی به آنها از طریق قالب های فکری قدیمی ممکن نیست.
د) روش های ذهن محور
باید پذیرفت که ذهن انسان محدودیت هایی دارد. بنابراین ابتدا باید اجازه داد که ذهن هر چه را لازم دارد از محیط بپذیرد و در خود جای دهد. پس از آن باید به طبقه بندی و تجزیه و تحلیل این داده ها پرداخت و هر یک را در جای مناسب خود قرار داد. این دقیقاً همان کاری است که به هنگام سناریو نویسی بایستی با انبوه داده ها انجام داد. (Miller, 1956) برخی از روش هایی که معمولاً برای ایجاد آمادگی ذهن برای تفکر درباره آینده به کار گرفته می شوند، در زیر خواهند آمد:1- آشفتگی فکری- ایجاد آشفتگی فکری یکی از راه های شناخته شده برای رهایی از شرّ قالب های فکری پیشین است. راه آن این است که ذهن را با چنان حجم بالایی از داده ها بمباران کرد که دیگر توان درک آنها را نداشته باشد.
در این روش، دو نکته مهم است: اول آنکه، این آشفتگی فکری نباید بیش از 10 تا 15 دقیقه طول بکشد؛ دوم آنکه، باید به دنبال اهداف کمّی بود. در انتها به کیفیت نیز توجه خواهد شد. به هنگام کار روی روش های آینده نگرانه مانند سناریو نویسی، گاه استفاده از روش های ایجاد آشفتگی فکری می توانند در ایجاد ایده های نوین مؤثر باشند.
2- ساختن ذهن های زمان محور- برای ترکیب دو روش زمان محور و ذهن محور، می توان اقدامات زیر را انجام داد:
- روی یک برگه کاغذ، یک محور زمان به طور عمودی بکشید و نام آن را t بگذارید. محور دیگر را افقی بکشید و به عنوان محور متغیر، آن را y بنامید. یک موضوع مشخص و یک دوره زمانی معین را برای آن در نظر بگیرید.
- بعد روی این بردار منحنی ای را که فکر می کنید این موضوع طی این مدت زمان در آینده طی خواهد کرد، ترسیم کنید.
- بعد عقب بنشینید، به شکل نگاه کنید و سعی کنید بفهمید که چرا گمان می کنید این موضوع به این صورت در آینده حرکت خواهد کرد. بعد دوره های یکنواختی، مقاطع پرش، نیروهای محرک و بازیگران را نیز روی شکل ترسیم و مشخص کنید.
- در انتها، توضیحات بیشتری در زیر شکل بنویسید تا مشخص شود که رابطه هر کدام از این وقایع با محور زمان چیست.
3- تیترها و پوسترها- تعیین نام ها و تیترها یکی از روش های مؤثر در مشخص کردن نظر فرد درباره یک موضوع است. وقتی ما برای هر یک از سناریوهایمان درباره آینده، نامی مشخص و گویا انتخاب کنیم، همین نام، بسیار به ما کمک خواهد کرد تا کار نظریه پردازی درباره آینده را راحت تر ادامه دهیم و بدانیم که در این داستان قرار است به کجا برسیم. البته تیترها بیشتر ماهیت اصلی یک سناریو را بیان می کنند و به جزئیات کاری ندارند. روش کار کردن با تیترها به صورت زیر است:
- به حوزه ای که دارید روی آن کار می کنید بیاندیشید؛ اگر بتوانید سفری به پنج سال بعد داشته باشید، چه تیتری را برای این حوزه کاری مناسب می دانید؟
- چند تیتر انتخاب کنید و برای هر کدام یک مقدمه کوتاه یک یا دو پاراگرافی بنویسید؛ گویی که می خواهید مقاله ای درباره این موضوع با این تیتر به نگارش درآورید.
- تیترها و مقدمه ها را بررسی کنید. آیا می توانید نیروهای محرک، بازیگران و تحولات را از دل این تیترها و مقدمه ها بیرون آورید؟
روش تیترزنی برای ترسیم تصاویری درباره آینده و نوشتن مقالاتی در این زمینه، بسیار مفید است.
4- تصویر سازی- اگر این شناس را داشته باشید که سفری به پنج سال آینده بکنید، دوست دارید، یا به عبارت بهتر، انتظار دارید چه چیزی را درباره موضوعی که درباره آن مطالعه می کنید ببینید؟ این معمولاً پرسش خوبی برای شروع این دسته از آینده نگری هاست. وقتی اجازه می دهید که خیالتان به پرواز درآید و هر آنچه را می خواهد تصور کند، حتی چیزهای غیر واقعی را، از این طریق حتی می توانید به تصویر شفاف تری نسبت به وضع موجود دست یابید. با در نظر گرفتن آینده، "حال" نیز به گونه ای دیگر نمایان می شود.
نکته جالب آن است که با این سفر تخیلی، فقط به موضوعاتی که مدّنظر خودتان است، پی نمی برید، رویاهای شما به احتمال زیاد متفاوت از رؤیاهای دیگران خواهد بود. حتی برداشت های ما از یک جامعه خوب و یک زندگی خوب نیز از یکدیگر متفاوت است. بنابراین، اطلاع از رویاهای دیگران نیز به روشن شدن راه های پیش رو برای رسیدن به اهداف مختلف، مؤثر است. تصویر سازی یا تصور هدایت شده، روش خوبی برای پیش بینی چند آینده محتمل است.
5- تاریخ آینده- روش تدوین تاریخ آینده نیز یکی دیگر از روش های موثر برای مطالعه آینده است. با گفتن یک داستان تاریخی درباره آینده، در واقع ما در حال ساختن خاطراتی درباره آینده خواهیم بود! به سخن دیگر، ما خاطراتی به وقوع نپیوسته را در چهارچوبی منطقی خلق می کنیم.
برای نوشتن تاریخ آینده، که نوعی سناریونویسی واژگونه است، نیاز به آن داریم که شرایطی فرضی را برای آینده در نظر بگیریم و از همانجا شروع کنیم. البته لازم نیست که این شرایط از قبل خیلی روشن باشند. مراحل کار به این صورت خواهد بود:
- ابتدا موضوع مورد بحث خود را انتخاب کنید.
- یک دستگاه ضبط صوت یا قلم و کاغذ یا کامپیوتر بیاورید. اجازه دهید خلاقیت به پرواز درآید. بعضی جمله های ناتمام که می توانند آغازی برای نوشتن باشند، می توانند چیزهایی شبیه به این باشند: " خیلی چیزها در هفت سال گذشته به وقوع پیوسته اند..." یا "هیچ چیز دقیقاً همان که فکر می کنیم، نیست...".
- یک راه دیگر این است که مصاحبه ای را با خود انجام دهید. فرض کنید که یک نفر در حال مصاحبه با شما طی پنج الی ده سال است و کلی پرسش تیزهوشانه در بین پرسش های خود قرار داده است. خوب، این پرسش ها را بنویسید و به آنها جواب دهید!
- تاریخ آینده ای را که نوشته اید، بررسی کنید. چه وقایعی، انقطاع هایی و بازیگرانی در آن وجود دارند؟ آیا هیچ ایده به درد بخوری که بتوان از آن در برنامه ریزی های استراتژیک بهره گرفت، در آن وجود دارد؟ دیگه چی؟!
6- تناقضات- بسیاری از نویسندگان معتقدند که این دوره، دوره تناقضات است. در بین آنها، چارلز هَندی (8) و جان نایسبیت از همه شناخته شده تر هستند. (Handy, 1995) & (Naisbitt, 1995)
نمونه های زیر روشن می کنند که چرا باید این عضر را عصر تناقضات نامید:
- تناقضات علمی: دانش یک ماده خام جدید در دست یک عده سرمایه دار تازه به دوران رسیده است که مایلند انحصار آن را برای خود نگه دارند. از سوی دیگر، دانشی که مخفی بماند، راکد می شود و دیگر ارزشی ندارد. بنابراین چاره ای نیست جز اجازه انتشار آن در همه عالم.
- تناقضات سازمانی: ما تلاش می کنیم امنیتی پایدار برای سازمان ها و نهادهایمان به وجود آوریم، اما اگر سازمان ها دائم در حال بازتعریف و پویا سازی مفهوم و کاربرد امنیت باشند، آنگاه این نهادها بایستی مؤثرتر، منعطف تر و در عین حال، ناامن تر باشند.
- تناقضات نسلی: هر نسلی خود را کاملاً متفاوت از پیشینیان خود می داند، اما انتظارات نسلی، معمولاً به یک شیوه تکرار می شوند.
- تناقضات اطلاعاتی: هر چقدر به اطلاعات بیشتر دست یابیم، طبقه بندی و تجزیه و تحلیل آنها و در نتیجه، درک واقعیت ها دشوارتر خواهد بود.
- تناقضات اندازه ای: در حالی که سازمان های چند ملیتی دائم در حال بزرگ تر شدن و پرنفوذتر شدن هستند، در حال تقسیم شدن به واحدهایی کوچک تر و مستقل تر نیز هستند.
اینها برخی تناقضات طبیعی ای است که به هنگام آینده اندیشی باید به آنها توجه داشت.
ه) روش های بازیگر محور
بیشتر اتفاقاتی که در این دنیا رخ می دهند، برخاسته از عملکرد و نیز تعامل میان بازیگران مختلف بر حسب اهداف آنها است. بنابراین، بیش از هر چیز باید به عملکرد و برنامه های دوستان، دشمنان و رقبای قدیمی و جدید توجه کرد.1- نگاه به بازیگران و بازی ها- با نگاهی نمایشی به آینده، به راحتی می توان به نقش بازیگران پی برد. نمایش ها و حراکت های بازیگران قدیمی و جدید است که داستان را روی صحنه به پیش می برد.
سختی کار، پیش بینی حرکت بعدی یک بازیگر روی صحنه است. اینکه بتوانیم خود را به جای او بگذاریم و استراتژی پنهان در پس ذهن او را بدانیم، بسیار مهم است. همچنین سخت است که بازیگران بعدی را که قرار است به روی صحنه بیایند، از قبل پیش بینی کنیم. اما این روش مزیت های بسیاری نیز دارد. از مهم ترین مزیت های تحلیل های بازیگر محور این است که ما را به خوبی متوجه این نکته می کند که راه های مختلفی برای پیش بردن یک داستان وجود دارد و آینده از پیش تعیین شده نیست و همه چیز به طور یکنواخت و ثابت پیش نخواهد رفت. برای استفاده از این روش، باید مراحل زیر را طی کرد:
- فهرستی از اسامی تمام بازیگرانی که می توانند در حوزه مورد نظر شما نقشی را بازی کنند تهیه کنید.
- انگیزه ها، اهداف و میزان قدرت هر بازیگر را تعیین کنید. اگر یک بازیگر بزرگ خود را از بخش های مختلفی تشکیل شده که منافع متفاوتی از یکدیگر دارند، بازیگر بزرگ را به گروه های کوچک تری تقسیم کنید. حالا به این فکر کنید که استراتژی هر یک از آنها چه می تواند باشد و چه عواملی می تواند استراتژی های آنها را تغییر دهد؟
- آیا ائتلافی میان بازیگران مختلف وجود دارد؟ با توجه به منافع و اهداف موجود، چه نوع اتحادهایی ممکن است شکل بگیرند؟
- آیا هیچ بازیگر جدیدی وجود دارد که احتمال داشته باشد در آینده بتواند بالا بیاید و نقشی تأثیر گذارتر بازی کند؟ وی چه کاری ممکن است انجام دهد؟
- هر کدام از بازیگران چقدر قدرت و توانمندی دارند؟ نوع و ماهیت قدرت و نفوذ آنها چیست؟
- با در نظر گرفتن اهداف هر یک از بازیگران، گمان می کنید کدام یک از آنها در پیش برد این هدف ها موفق تر بوده اند و این اهداف آنها را به کدام سو سوق می دهند؟
- چه نوع سناریوهایی را می توان از طریق مطالعه ویژگی های بازیگران و عملکردها و اهداف شان تدوین کرد؟
2- نگاه به رقیب و دشمن- در این روش، شما موظف هستید کوچک ترین حرکت ها و برنامه های رقیب یا دشمن یا هر کس دیگری که بتواند احتمالا در آینده نقش رقیب یا دشمن را برای شما بازی کند، تحت نظر داشته باشید. خیلی بعید است که ناگهان گروهی از رقبا یا دشمنان به عرصه ای وارد شوند که پیش از آن هیچ کس نتوانسته است حضور آن ها را از قبل پیش بینی کند.
3- تشکیل حلقه ارزش ها- حلقه ارزش ها فعالیت های درون و پیرامون یک سیستم را مطالعه قرار می دهد و سعی می کند ارتباط میان آنها را کشف کند. در این روش به خوبی می توان نقاط ضعف و قوت خود و رقیب یا دشمن را نشان داد و از آنها مطلع شد. هرچقدر سیستم پیچیده تر باشد، حلقه ارزش ها نیز بزرگتر و پیچیده تر می شود و اغلب اتفاق می افتد که چندین حلقه درون یک حلقه اصلی تشکیل می شوند.
و) روش های نتیجه محور
در این روش، توجه به حوادث، روندها و فعالیت ها و نتایج نشأت گرفته از آنها بسیار مهم است. معمولاً در این روش با ترسیم درخت نتایج یا ماتریس نتایج به بررسی داده ها می پردازند. برخی از شیوه های به کارگیری این روش عبارتند از:1- مدیریت مسائل- این روش ترکیبی از دو روش نظارت بر روندها و نیز تحلیل بازیگر محور است. وظیفه مدیر آن است که افکار عمومی، روندهای اجتماعی، فناوریهای جدید و کلاً هر آن چه را که ممکن است بر عملکرد سیستم تأثیر بگذارد، در نظر داشته باشد. در واقع، او نه تنها باید این مسائل و تغییرات پدید آمده را در نظر داشته باشد، بلکه باید راه هایی برای تأثیرگذاری بر این تحولات نیز بیابد. (Coates, 1986)
باید توجه کنیم که مسائل همیشه اموری منفی نیستند؛ چه بسار امور و اتفاقاتی مثبت نیز رخ دهند که به ما در پیش برد اهدافمان کمک کنند. به طور کلی وظایف مدیر را در اینجا می توان به سه دسته تقسیم کرد:
- شناسایی، ردیابی و تحلیل نیروهای محرک و روندهای اقتصادی، سیاسی، تکنولوژی و اجتماعی
- تفسیر و تعیین نتایج و انتخاب ها
- اقدام به فعالیت های کوتاه و بلند مدت در چهارچوب وضعیت موجود پرسش هایی که لازم است در این شیوه شرح شوند، معمولاً از یک نقطه ناشناخته و بی اهمیت آغاز می شوند و به مرکز موضوع راه می یابند. گاه این اتفاق به سرعت رخ می دهد. البته شرایطی نیز لازم است تا یک پرسش در رأس موضوع قرار بگیرد:
- یک ظرفیت ذهنی و اجتماعی به عنوان پیش زمینه لازم است.
- یک اتفاق کلیدی که توسط رسانه ها به جامعه معرفی می شود نیز لازم است.
- بعد باید نام مناسبی برای این موضوع انتخاب کرد که به یاد ماندنی باشد.
- و بالاخره، شخصی را لازم داریم که دائم این موضوع را به اعضای گروه مطالعاتی یادآور شود.
2- تحلیل های یک بُعدی- روش های مختلفی برای ارزیابی نتایج وقایع احتمالی وجود درند. تأثیرات برخاسته از ورود یک فناوری نوین، تأثیرات برخاسته از تغییرات زیست محیطی و غیره، برخی از این موارد هستند. ما این موارد و تحلیل ها را تحلیل های یک بعدی می نامیم چرا که فقط از یک بعد خاص به وقوع تغییر و تأثیر آن بر سیستم یا محیط مورد نظر ما می پردازند.
3- درخت نتایج- در اغلب موارد، مقداری زمان لازم است تا تأثیرات عمیق یک پدیده جدید آشکار یا احساس شوند. بنابراین در تحلیل هایمان می توانیم نتایج اولیه، نتایج مرحله دوم، سوم، چهارم و الی آخر را داشته باشیم. در واقع، کل نتیجه معمولآً به یکباره حاصل نمی شود و مسیری پلکانی را می پیماید. با ترسیم درخت نتایج، به خوبی می توان این مراحل مختلف را به نمایش گذارد.
4- تولید وقایع آینده- در این روش خلاقانه، ما خود اقدام به تولید تعداد زیادی از وقایع آینده می کنیم. این کار معمولاً از طریق ایجاد آشفتگی فکری یا از طریق تحلیل های نتیجه محور به دست می آیند. بعد از اینکه وقایع را پیش بینی کردیم، باید آنها را دسته بندی کنیم و در مقاطع زمانی مختلف قرار دهیم. در این بین، پیش بینی های متناقض مشخص می شوند و با اصلاح آنها، حتی می توان وقایع جدید دیگری را نیز یافت و به لیست اضافه کرد. این روش را معمولاً کارگردانان یا تهیه کنندگان فیلم ها به کار می گیرند.
5- تأثیرات احتمالی- این روشی مؤثر برای ارزیابی سریع تأثیرات یک روند، تغییر یا پدیده جدید است. این روش بر دو اصل قرار دارد: احتمال اینکه چنین اتفاقی بیافتد و نتایجی که به بار می آیند اگر این اتفاق بیافتد. فرایند تحلیل در این روش بسیار ساده است:
- لیستی از کلیه تغییرات و روندهای مورد نظر خود تهیه کنید.
- سپس برای احتمال وقوع هر یک از آنها عددی بین صفر تا صد را در نظر بگیرید.
- نتایج احتمالی را نیز به همین ترتیب طبقه بندی کنید. (می توانید به جای نمره دادن آنها را به ضعیف، متوسط و قوی نیز تقسیم کنید.) البته بهتر است نتایج را به بلند مدت و کوتاه مدت نیز تقسیم کنید.
- نتایج را در یک نمودار به نمایش درآورید.
- روی تغییرات محتمل تر با نتایج گسترده تر تمرکز کنید.
با ترکیب چنین تحلیلی و با قضاوت های شخصی خود بر اساس آگاهی ای که نسبت به موضوع مورد بحث دارید، می توانید تصویر روشن تری به دست آورید.
همچنین می توان هر روند یا اتفاق را جداگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و نظر خود را درباره پرسش های طرح شده درباره آن، یادداشت کرد. البته باید کیفیت اطلاعاتمان را هم مدنظر داشته باشیم و بخشی از وقت را نیز صرف گردآوری اطلاعات صحیح درباره موضوع مورد نظر نماییم.