آینده شناسی

امیرالمومنین علی (ع) نیز در این زمینه می‌فرمایند که " به پیامدها بیندیش تا در بحران‌ها گرفتار نشوی".

آینده شناسی

امیرالمومنین علی (ع) نیز در این زمینه می‌فرمایند که " به پیامدها بیندیش تا در بحران‌ها گرفتار نشوی".

آینده‌پژوهی و مهندسی هوشمندانه آینده

 مقصود از آینده پژوهی، علم و دانشی است که سعی می‌کند آینده را در قالب برخی گزاره‌ها پیش‌بینی نماید و بعد بر اساس علائم و روش‌هایی آماری - تحلیلی، آنها را بشناسد. یکی از دستاوردهای آینده‌پژوهی ایجاد فرهنگ بومی در جامعه است که برای جامعه ایجاد انگیزش می‌کند و امید را در جامعه تسری می‌دهد.

 


از زمان هبوط انسان بر زمین، انسان همیشه بر اساس اشتیاقی درونی و از طرفی به دلیل برخی نیازها، علاقمند به این بوده است که آینده خود را بشناسد و بر همین مبنا بوده که سیر در احوال کواکب و ثوابت و رمل و اسطرلاب و روش های مختلف پیش گویی، همیشه مورد توجه انسان بوده و حتی الان در عصر مدرن امروزی هم کم و بیش این روال ها جریان دارند.

گرچه باید به این موضوع هم توجه بکنیم که بسیاری از پیش گویی های قبلی یا حداقل برخی از آنها زمینه های علّی هم داشتند یعنی با کشف برخی روندها و زمینه های علّیِ رخدادها و حوادث سعی می کردند، آینده ها را کشف بکنند یا در واقع پیش بینی بکنند.

برای مثال از روی رنگ آب نیل تشخیص می دادند که سال آینده مثلاً سال پُر بارانی خواهد بود یا خیر و در واقعtrend extrapolation یا روند یابی، برون یابی روندها را انجام می دادند تا بتوانند آینده را بشناسند. بشر اعصار مختلفی را از سر گذرانده، این ها همه وابسته به این تعریف است. در خیلی از اعصار مثل دوره کشاورزی، انسان با یک سری موضوعات خاص و ثابتی سر و کار داشت. عوامل شگفتی سازی که برنامه های زندگی انسان را به هم می زدند بسیار اندک بودند. برنامه ریزی ها، برنامه ریزی های خطی بود که صدها سال از پدران به پسران منتقل می شد و مؤلفه های مؤثر بر زندگی انسان، برای مثال، داشت و کاشت و برداشت و طغیان موسمی فصل ها و مواردی از این دست بود که به راحتی قابل شناسایی بود. اما انسان بعد از پشت سر گذاشتن عصر کشاورزی، وارد عصر صنعتی می شود. مؤلفه ها و عوامل مؤثر بر زندگی بشر و عوامل موجب تغییر بیشتر شدند. رقابت ها در واقع در یک سطح Globalو جهانی معنا پیدا کرد. عوامل تولید زیاد شدند. منابع اولیه، رقابت، شرکت کنندگان، بازارها، مصرف کنندگان، قدرت خرید و صدها عامل دیگر در تصمیم گیری و برنامه ریزی مؤثر بود.

انسان آهسته آهسته پی برد که در این برهه برای برنامه ریزی نیازمند دانستن خیلی از اطلاعات و دانسته ها است و همین موضوع باعث شد که به دنبال سلسله روش ها و رویکردهایی برود که بتواند به گونه ای تمامی عوامل را بررسی بکند، ترازیابی بکند و به انسان قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی بدهد. می دانیم که برنامه ریزی یک عمل معطوف به آینده است و بر همین مبنا بود که انسان عصر صنعتی وارد دوره‌ای شد که جهش های شتابان فناورانه باعث ایجاد تغییر در زندگی، اجتماع، محیط زیست و غیره شد و انسان نگران از آینده خود و علاقمند به فهم و درک حوادثی که در آینده می آید، تا بتواند به صورت پیش دستانه اقدام بکند.

انسان، گذار بزرگ خود را از عصر صنعتی به عصر فراصنعتی شروع کرده، عصری که به آن، عصر دانش هم گفته می شود. جوامع دانش بنیان، اقتصاد دانش بنیان و هر ویژگی زندگی بشر با پسوند دانش معنا پیدا می کند و دانش بزرگ ترین مزیت رقابتی و سرمایه زادمان ها، جوامع و افراد در این رقابت شد. جهش های شتابان علم و فناوری در عرصه های مختلف هم باعث شد که انسان با پدیده ای به نام عدم قطعیت و ناپایداری روبرو شود که نماد و نمود اصلی آن در نظریه آشوب پیدا است. یعنی انسان در محیطی به شدت آشوبناک قرار دارد که دیگر آن برنامه ریزی های خطی و سنتی نمی تواند جواب بدهد. شما حتی اگر برنامه ریزی بکنید باز هم یک سری از عواقب و پیامدهای جانبی یا به قول امروزی ها side effect هایی وجود دارد که نمی توانید این ها را قشنگ تقسیم و تقریر بکنید.

تقریباً از دهه 40 میلادی، آینده پژوهی مدرن با توجه به احساس نیاز شدید انسان به دانستن از آینده و غلبه بر ناپایداری‌ها آرام آرام شکل گرفت. البته پیش آینده پژوهانی بودند که یا در ادبیات آرمان شهری یا در ادبیات ویران شهری، در داستان های علمی - تخیلی به یک شکلی نمود داشتند. آنها کسانی بودند که زمینه ساز حرکت بزرگ آینده پژوهی به عنوان یک دانش و یک discipline دانشگاهی شدند. اما آینده پژوهی در حقیقت زمانی اوج گرفت که در مؤسسه RAND (که وابسته به بخش دفاعی ایالات متحده آمریکا بود) و در مؤسسه تحقیقات پیشرفته دفاعی ایالات متحده، تلاش هایی به عنوان اولین اندیشگاه یا در واقع همان چیزی که امروز به آن تینک تَنک می گویند شکل گرفت. علت این امر هم، آن بود که ایالات متحده تصور می‌کرد در رقابت های فناورانه از شوروی سوسیالیستی عقب مانده است. زمانی که اولین ماهواره را شوروی سابق به فضا فرستاد، آمریکایی ها گفتند ما دچار غفلت زدگی فناورانه شدیم و به خاطر همین مؤسسه ای را ایجاد کردند که هدف و برنامه آن جلوگیری از غفلت زدگی های فناورانه بود. این تلاش ها معطوف به آینده شد و در واقع اولین جوانه های آینده پژوهی در مؤسسه RAND که بعدها scope(قلمرو-وسعت)ی بزرگتر پیدا کرد، شکل گرفت. اما آینده پژوهی چیست و چه می گوید؟

 آینده پژوهی دانشی است که می کوشد در درجه اول بر اساس یک سری رویکردهای اکتشافی یا در واقع معادل explorative آینده های مختلف، آینده های بدیل را کشف و شناسایی بکند، در این رویکرد هیچ هنجاری نیست یعنی شما به صورت passive(منفعل) در انتظار این هستید که برخی از این آینده هایی را که پیش بینی کردید به وقوع بپیوندد. این یعنی فقط فهم این که آینده چه خواهد بود و رویکرد دیگر این است که آینده پژوهی می کوشد آینده را نه در قالب یک آینده مشخص، متعین و محتوم و قطعی و دترمینیستی، بلکه آینده‌ای بدیل بشناسد و یک قسمت هم آینده پژوهی normative یا هنجاری است که آینده پژوهی بعد از این که با آینده ها آشنا شد به آینده مطلوب فکر می کند یعنی در واقع، ساختن و معماری آینده ای که مطلوب ما است.

این رویکرد هنجاری است یعنی رفتار طلب می کند و از طرفی به شدت ارزشی است - ارزش بنیاد است - یعنی آینده مطلوب من با شما ممکن است بسیار متفاوت باشد و به خاطر همین در این جا موضوع ارزش ها بسیار مهم هستند. الان ایالات متحده، چشم انداز دارد، ما هم چشم انداز داریم، بعضی وقت ها ما می گوییم خوب، این ها در تضاد و تناقض با همدیگر هستند چون به هرحال مبنای برنامه‌ریزی آن‌ها بر اساس ارزش‌هایشان است. به نظر من سال های آینده عرصه جدال چشم اندازها است، چون این ها نقیضان هستند و این ها جمع و رفع‌شان امکان پذیر نیست. این دو مورد موضوعاتی بود که آینده پژوهی می خواهد به آن بپردازد. یکی شناسایی و کشف آینده و دیگری ساختن آینده مطلوب.

بسیاری از آینده پژوهان اعتقاد دارند که بهترین روش پیش بینی آینده، ساختن آن است. همان طور که برای مثال ما در آینده پژوهی های هنجاری و ترسیم آینده‌های مطلوب نمونه های بسیاری داریم. حضرت امام(ره) جایی می گفتند مثلاً حصر آبادان باید شکسته بشود. این نوعی از آینده پژوهی هنجاری است که آینده مطلوبی را ترسیم می کند که ما باید به دنبال آن باشیم. این یعنی پیش بینی آینده. یعنی در آینده، حصر آبادان شکسته خواهد شد. شما ابزارهای لازم را برای رسیدن به آن آینده به کار می بندید و اهداف و نیروها در این راستا قرار می گیرند.

آینده پژوهی این جا آینده ها را تقسیم بندی کرده است. قبل از آن باید به این تعریف و توصیف برسیم که رویکرد بشر به آینده سه نوع است، یک نوع آن است که ما به آن آینده‌شناسی می گوییم. آینده شناسی یعنی همان کاری که صرف نظر از درست یا غلط بودن آن بسیاری از پیش گویان آن را مطرح می‌کنند و در آیات و کُتب الهی هم آمده است. «غُلبت الروم فی عدن الارض»، از یک آینده قطعی و متعین صحبت می کند، روم شکست می خورد، دیگر نمی گوید اگر این اتفاق بیافتد چه می‌شود. این آینده شناسی است یعنی به ما یک آینده ای را می‌گوید که قطعی است. همان طور که مثلاً در مکاشفه یوحنا و یا سفر حَقوق است. این جا ما آینده شناسی داریم یعنی شناخت از نظر epistemologistic و معرفت شناسانه و اگر دقت کنیم این جا بحث، بحثِ شناخت است.

شکل دیگر آن آینده اندیشی است؛ یعنی نگرش و رویکرد به آینده؛ مثل یک نصیحت و اندرز پدرانه است که به شما می گوید مواظب آینده خود باش. گذشته ها گذشته و دیگر تغییری را برنمی تابد، حال روی خط زمان یک نقطه فرضی بسیار کوچک است که به محض این که از آن صحبت می کنیم به گذشته می پیوندد و تنها فرصتی که داریم که با آن و در آن زندگی بکنیم آینده است. پس در نتیجه آینده پژوهی یعنی معطوف ساختن نگاه فرد، جامعه و کشور به آینده. این جا هم هیچ هنجاری اتفاق نمی افتد.

این دو قسمی که عرض کردم نه آموزشی است و نه فراگرفتنی، بلکه فقط هشدار و یا انذار است. اما آن چیزی که ما از آن صحبت می کنیم، آینده پژوهی است یعنی در واقع معادل future studies و بعد هم می بینیم که future یا آینده جمع بسته می شود. آینده پژوهی به صورت جمع است که البته پیش از این هم به آن futurology می گفتند که در واقعlogy پسوند «شناسی» است. اما بعدها به دلیل مباحث معرفت شناسانه با احتیاط بیشتری گفتند «آینده پژوهی»، که به معنای پژوهیدن آینده است. در این جا ما روش، هنجار و رفتار داریم. یک روش و یک دانشِ کاملاً مشخصی که آنتولوژی دارد. یعنی در واقع جهان بینی دارد، epistemology یا معرفت شناسی دارد،knowledge دارد، مباحث متدی و متدلوژیک دارد و بر همین مبنا به دقت می شود که تعریفی از یک علم را برای آینده پژوهی به کار برد.

بر این مبنا می‌توان گفت که مقصود از آینده پژوهی، علم و دانشی است که سعی می‌کند آینده را در قالب برخی گزاره ها پیش بینی بکند و بعد بر اساس علائم و روش هایی آنها را بشناسد.


در آینده پژوهی می‌گویند آینده ها بر چند نوع هستند، یک سری از آینده ها، آینده های ممکن هستند؛ یعنی تمام آینده هایی که احتمال وقوع دارند یا به اعتباری آن طور که منطقیون می گویند محال ذاتی و عقلی نیستند. برای مثال بگوییم زمانی انسان بتواند با سرعت 100 کیلومتر در ساعت بدود. ممکن است الان نشود، اما محال ذاتی نیست. چه بسا انسان در سایه روشنگری های خِرد زمانی به آن جا برسد. این ها آینده های ممکن هستند. از میان آینده‌های ممکن ما می رسیم به آینده‌ای در واقع کوچک تر؛ یک سری گزینه های کمتر که آینده های محتمل هستند. ممکن ها، possible هستند و محتمل ها، probably ها هستند. آینده های محتمل، آینده هایی هستند که احتمال وقوع بیشتری دارند و گزینه هایی هستند که تحت عنوان آینده های بدیل مورد بررسی قرار می‌گیرند. بعد از آن آینده های مرجح یا preferable future یا همان آینده های مطلوب قرار می‌گیرد که سئوال اصلی این است که آینده های مطلوب ما چیست؟


آینده پژوهی مبتنی بر روش‌های متعدد است. بعضی از روش های آینده پژوهانه، روش های statistic(آماری) و بعضی روش‌های analytical(تحلیلی) است. روش‌های آماری، در واقع روش های مقداری، کمی و ریاضیاتی هستند. به عنوان مثال می‌توانیم به gaming(شبیه سازی) اشاره داشته باشیم. روش هایی که به شدت عقلی و بر پایه علوم تجربی است.

بعضی از روش های آینده پژوهی روش های شهودی هستند که از شَم و شهود و قدرت خیال پردازی استفاده می کنند که از جمله این روش‌ها می‌توان به روش «تصویر سازی» اشاره کرد. بعضی از روش ها هم آمیزه ای از این دو هستند. شما planning(سناریو سازی) می کنید. سناریو می نویسید. بدین ترتیب هم از قدرت خیال استفاده می کنید و هم در واقع تحلیل های منطقی را دارید. در سناریو سازی، شما trend analysis (تحلیل روند) می کنید. در تحلیل روند شما مسائلی را در گذشته بررسی می کنید. سپس این ها را به آینده تسرّی می دهید و رفتاریابی می‌کنید که در آینده چگونه خواهند بود؟


در حال حاضر جریان حاکم بر دنیا غلبه اندیشه نَرم و غلبه فناوری های نَرم بر سخت را موجب شده است. یعنی حتی الان در کشورهای مغرب زمین هم توجه به علومی که ما در واقع علوم انسانی به آنها می گوییم، خیلی بیشتر است و این ها را شاه کلیدی برای دستیابی به بخش سخت مسائل می‌بینند.

هر چیزی که در عالم امکان وجود دارد، آینده ای دارد و طبیعتاً کشف و شناسایی و رهگیری آینده آن یا تقسیم و تقریر آینده ای مشخص برای آن، کار آینده پژوهی است. پس می بینیم که تمامی علوم به آینده پژوهی نیاز کلی دارند و در نتیجه نمی شود گفت که کدام رشته است که بی نیاز از آینده پژوهی باشد. بسیاری از کسانی که در حقیقت پیشگامان عرصه آینده پژوهی بودند از عرصه های مختلف وارد شدند و آن را در زمینه های کاری خودشان به کار گرفتند.


بله، کم و بیش. مثلاً شما می بینید آقای مایلز کارش در زمینه psychology(روان شناسی) تخصص داشته است. یا همین طور مثلاً آقای لاسول در علوم سیاسی کار کرده است. البته قرابتی داشته که بعضاً باعث اشتباه می شود. چون بعضی ها آینده پژوهی را در حد یک روش تقلیل می دهند و می گویند، این چون مجموعه ای از روش شناسی است می تواند مثلاً در این حوزه ها قرار بگیرد. ما می بینیم که هر کسی به یک شکلی وارد عرصه آینده پژوهی شده و همه هم نیازمند درک و فهم آینده پژوهی هستند. یعنی در عرصه های مختلف معنا دارد اما همان طور که شما گفتید شاید مثلاً علوم سیاسی، علوم اجتماعی، این جور چیزها به دلیل تاریخچه قرابت بیشتری با آینده پژوهی داشته باشند. اما آینده پژوهی یک رشته مستقل است و تمام کسانی که در این زمینه تدریس یا تحصیل می کنند از رشته های مختلف هستند و این لازم است، به این دلیل که هر کسی باید در رشته خودش یک آینده پژوه باشد و بتواند از این دانش در راستای اهداف خودش بهره بگیرد.

برهمین مبنا است که می شود گفت همه رشته ها و حتی افراد هم، نیازمند فهم و درک آینده پژوهی هستند. مثلاً نگاه کنید شما در عرصه دفاعی، آینده پژوهی، زیست بوم و آنکوباتُری بهتر از بخش دفاع نداشته. چرا؟ چون دفاع و امنیت ملی با بسیاری از مؤلفه ها پیوند خورده است. با علم و فناوری، با اقتصاد و با غیره و در نتیجه می بینید که حتی در کشور ما هم آینده پژوهی بیش از جاهای دیگر در بخش دفاع، نشر و نمو کرده است. می شود گفت مثلاً آینده پژوهی بیشتر به کار دفاع می آید؟ یا به کار اقتصاد می‌آید؟ الان تمامی وزارتخانه ها یا مراکز آموزش عالی و جاهای مختلف توجه ویژه ای به مقوله آینده پژوهی دارند که لازم است راجع به آسیب شناسی این عرصه هم حتماً صحبت شود؛ چون این اقبال عمومی می تواند در واقع خطرآفرین هم باشد.


 یکی از شارحان بزرگ آینده پژوهی که کتابی را از او تحت عنوان «of future studyfoundation»(بنیان های آینده پژوهی) در دست ترجمه داریم، اعتقاد دارد که آینده پژوهی یک رویکرد و سنت غربی نیست و این را هم حتماً توجه داشته باشید که آینده پژوهی در هر منطقه ای از جهان به شکل بومی در حال تغییر و تحول است. ایشان می گوید ما منتظر نواهای تازه و نگرش های جدید در ساحت و عرصه آینده پژوهی هستیم. در ژاپن سبکی از آینده پژوهی یا در حقیقت روایتی از آینده پژوهی داریم به اسم نیرا. در فرانسه این را پراس پکتیو می گویند که در واقع یک سنت اروپایی خاص است. در بخش دیگری از اروپا این را foresight(آینده نگاری) می گویند. در آمریکاfuture studies خوانده می شود. ما باید جهانی کاوش بکنیم و بتوانیم بومی بازآفرینی بکنیم. ما هم بایستی سنت و نگرش آینده پژوهانه خاص خودمان را داشته باشیم. الان ما کسانی را داریم حتی از مسلمانانی که در کشورهای هم جوار ما هم هستند مثل آقای سهیل عنایت الله، آقای ضیاءالدین سردار پاکستانی و آقای مهدی المنجری مراکشی. کسانی که در آینده پژوهی کار می کنند. مخصوصاً در آینده های جهان اسلام کار می کنند. ما هم بایستی به این تلاش بپیوندیم و بتوانیم آینده پژوهی با الگوی بومی خودمان را داشته باشیم.

پس در نتیجه اول بدانیم که آینده پژوهی اصلاً یک رویکرد و روش غربی نیست. مضافاً بر این که برخی از روش ها اصلاً غیر جانبدارانه است. حالا این که در واقع خاستگاه های معرفت شناسانه آنها مثلاً اثبات گرایی بوده یا مثلاً واقع گرایی انتقادی بوده و یا چیزهایی شبیه به این و اصلاً کدام بنیان معرفت شناسی برای آینده پژوهی مهم است، بخشی است که ما الان با دوستان در حوزه علمیه دنبال می کنیم و مباحث فلسفی عمیقی در این زمینه هم مطرح می شود و ان شاءالله در این زمینه به نتایج بهتری هم خواهیم رسید.

اما جایگاه آن در ایران چگونه است؟ در ایران تقریباً حدود 15 سال است که زمزمه های آینده پژوهی شروع شده است. گرچه قبلاً حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بارقه هایی از این را در برخی از اسناد دولتی، سازمان برنامه و بودجه و جاهای مختلف می بینیم که مربوط به سال 41 و 42 است؛ اما این کارها دوامی نداشته است. در حال حاضر آینده پژوهی در بسیاری از سازمان ها و نهادهای مردم نهاد، یا در بخش های دفاعی، و برخی از وزارتخانه ها مورد توجه قرار گرفته است. همچنین در بعضی از دانشگاه ها که بنده هم تدریس دارم، دوره دکتری این رشته راه اندازی شده است. این نشان می دهد که رویکرد جامعه ما به آینده پژوهی جدی شده است. الان بنده در حال ترسیم سند چشم انداز دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین هستم. فردا همین ساعت ها، می خواهیم در واقع چشم انداز استان قزوین را به عنوان یک سازمان معیار، طراحی و تدوین بکنیم. بسیاری از سازمان ها به این صورت هستند. گرایش و تمایل به آینده پژوهی زیاد شده است.

اگر چه، ما اساتید و اندیشه‌ورزان آینده پژوه که هم با بنیان های معرفت شناختی و هم با تکنیک ها و روش های آینده‌پژوهی - در نظر و عمل - آشنا باشند، کم داریم و در نتیجه همیشه این خطر وجود دارد که آینده پژوهی به خوبی فهم نشده و به خوبی استفاده نشود و در نتیجه جامعه آن را پس بزند؛ اما به هر حال وقتی که این دانشجویان آرام آرام وارد این عرصه بشوند و تلاش ها پیگیرتر شود، ان شاء الله این مطالب به نتیجه خواهد رسید. الان بعضی از بخش‌های خصوصی و همچنین بخش هایی از دولت رویکردهای آینده‌پژوهی را به کار بسته‌اند و امید می رود در آینده، آینده پژوهی در واقع چشم انداز بهتری داشته باشد و کشور ما هم بتواند فعالیت های جدی‌تری را در سطح ملی پی‌گیری نماید.

باید توجه داشت که تمام کشورهای دنیا در این زمینه کار می کنند؛ به عنوان مثال، کشور کویت در سال 1993 یک آینده نگاری برای اقتصاد بدون نفت پیش بینی کرده و در این راستا به پیش می‌رود. ما هم باید در مقیاس ملی، استانی، منطقه ای و حتی فردی به آینده‌ پژوهی توجه نماییم.


یکی از دستاوردهای آینده پژوهی - که شاید بشود گفت اگر فقط همین دستاورد را هم داشته باشد، بسیار ارزشمند است - ایجاد فرهنگ بومی یا در واقع cultural home در جامعه است که برای جامعه، هدف می آفریند. برای جامعه ایجاد انگیزش می کند و امید را در جامعه تسری می دهد.


همان طور که شاید بخشی از آن را عرض کردم، من بسیار امیدوارم با توجه به ذخایری که در عرصه آینده پژوهی وجود دارد، در آینده رشته آینده پژوهی بتواند به عنوان یک ابزار بسیار ارزشمند برای توسعه پایدار و بسط عدالت و ارزش های انسانی در جامعه، به ویژه از راه تحقق چشم انداز 20 ساله کشور و چشم اندازهای بعد از آن، موفق باشد. ما باید این باور راستین را در جامعه ایجاد کنیم که بدون آینده پژوهی و بدون نگرش به آینده واقعاً نمی شود کاری کرد و موفقیت در عرصه های دیگر هم ناشدنی است.

این همان چیزی است که آینده این رشته را بسیار حائز اهمیت می کند. یعنی باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر ما بخواهیم جامعه ای عدالت محور، جامعه ای سالم، با نشاط، خداترس و در یک کلام آن جامعه آرمانی که در افق چشم انداز پیش بینی شده است را داشته باشیم، یکی از نشانگرهای آن این است که آینده‌پژوهی در جامعه مان بسط و گسترش داده شود. در این مسیر، طبیعی است که ما می‌بایستی بتوانیم آینده پژوهی را از ظرفیت های فردی به یک قابلیت اجتماعی تبدیل بکنیم. این است که اگر ما آینده پژوه نباشیم و به آینده توجه نکنیم قطعاً بدانید که موفق نخواهیم بود. یعنی برنامه ریزی بدون توجه به آینده خیال پردازی و اتلاف وقت و ترسیم افق های آینده بدون عمل هم کار عبثی است. حتماً باید آینده پژوهی در کار ما باشد، به ویژه در محیطی که بسیار ناپایدار است. چون مؤلفه های مؤثر بر یک تصمیم به شدت زیاد هستند و این بیانگر همان سامانه های باز و پیچیدگی جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم.

 

باید توجه داشت که با عنایت به آموزه های دینی، فرهنگی و ملی مان، ما می توانیم از همه کشورهای جهان، آینده‌پژوه‌تر باشیم. به این دلیل که بر ما فرض شده که حتماً باید به آینده توجه بکنیم و به فرهنگ امید حتماً توجه داشته باشیم. همان طور که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند اگر امید نباشد هیچ مادری به فرزند خودش شیر نمی دهد و هیچ باغبانی درختی نمی کارد. این همان امید است که باعث پیروزی انقلاب اسلامی شد و ما الان هم نیازمند دمیدن دوباره این فرهنگ امید به کالبد جامعه هستیم تا جامعه بتواند جهش های بلندی داشته باشد. در جمله آخر خاطرمان باشد تمامی اقوام و ملت هایی که راه صعود و رسیدن به قاف حادثه را شروع کردند، مزیت رقابتی خاصی نداشتند، توان آن چنانی نداشتند اما امید داشتند، انگیزه و همدلی داشتند ، که این ها می تواند در آینده پژوهی به شدت نمود پیدا بکند
د

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد