شگفتی ساز یکی از اصطلاحاتی است که در بازی ورق و به ویژه پوکر به کار می رود. چنین ورق هایی مانندجوکر میتوانند جایگزین هر ورق دلخواه و مورد نیاز شوند. بر اساس تعریف این اصطلاح در لغتنامه انگلیسی مریام وبستر امروزه از این اصطلاح برای «نام بردن از هر عامل پیش بینی نشده در هر حوزهای» استفاده می شود. معادل رسمی تر این اصطلاح در نظریهی تصمیم «رخدادهایی با احتمال پایین و تاثیرات زیاد» است.
در زبان انگلیسی عموما از اصطلاح شگفتی ساز در بازی پوکر و همچنین در تهیه نرم افزارهای رایانهای استفاده می شود. به عنوان نمونه در بازی پوکر می توان برخی ورقها را (وحشی) نامید. تنها تفاوت چنین ورق هایی با بقیه ورقها این است که میتوانند جایگزین هر خال یا عکس خاصی که به نفع بازیکن میباشد شده و دست او را کامل کنند. در واقع انعطافپذیری چنین ورقهایی زیاد است. بر این اساس شگفتیساز عاملی است که میتوان آن را کنترل کرد و داشتن یا نداشتن آن به نفع شماست و ضرر دیگری یا بر عکس به ضرر شما و نفع دیگری. از سوی دیگر امروزه در بین جوامع انگلیسی زبان اصطلاح شگفتی ساز کاربرد فزایندهای برای توصیف اشخاصی دارد که با کارهای خود بقیه را شگفت زده یا غافلگیر میکنند.
هدف از معرفی و کاربرد چنین مفهومی در تصمیمهای آیندهنگر افزایش توانایی سازمانها برای سازگاری با شگفتیهایی است که معمولاً از محیط های پویا و آشفته کسب و کار سر بر می آورند. چنین رویدادهای ناگهانی و بی نظیری (مانند حادثه یازده سپتامبر) نقطه بازگشتی در مسیر تکامل یک روند یا سیستم به شمار میروند. شگفتی سازها شاید توسط علایم و سیگنالهای ضعیف اعلام شوند و شاید هم نشوند. این علایم در واقع دادههای پخش، پراکنده و ناکاملی هستند که میتوان از درون آنها اطلاعات لازم جهت آینده نگاری را استنباط کرد.
واقعیت مسلم و انکارناپذیر این است که ما همواره به پیشبینی نیاز داریم، اما باید محدودیتهای پیشبینیهای خود را نیز درک کنیم. هرگز نمیتوانیم انتظار داشته باشیم یک وضعیت خاص برای همیشه به همان منوالی که تاکنون تداوم داشته است، باقی بماند. رانندگی شبانه با این فرض که جادهی پیش رو تاکنون مسیری مستقیم بوده و پیچی در آن به راست یا چپ وجود نداشته، در صورت خرابی چراغهای اتومبیل و عدم برخورداری جاده از نور کافی کاری بسیار خطرناک خواهد بود؛ چرا که هر لحظه امکان دارد جاده به راست یا چپ منحرف شود و موجب شگفتی و شاید غافلگیری ما گردد.
درک واقعبینانهی شگفتیسازها در پی بردن به عدم قطعیتها بسیار مهم است. به طور کلی اصطلاح شگفتیسازها پیوند نزدیکی با اصطلاحات دیگری مانند ناپیوستگیها، تغییرات رادیکال یا شگفتانگیز، و رویدادهای بحرانی دارد. ایگور آنسوف از جمله نخستین کسانی است که مفهوم «شگفتی استراتژیک» را تبیین کرد. وی در تعریف خود آن دسته از تغییرات ناگهانی، فوری، و ناآشنا در چشمانداز سازمان را که از لحاظ کاهش سودآوری یا از دست دادن فرصتهای بزرگ
تهدیدزا باشند، شگفتیهای استراتژیک به شمار میآورد. چنین مفهومی شباهت زیادی با مفهوم شگفتی سازها دارد که بعداً در محافل آیندهپژوه مطرح شد. مندوسا و همکاران او در میان مقالات حوزهی آیندهپژوهی معادلهای گوناگونی مانند رویدادهای نظام گسل، شکستهای ساختاری، ناپیوستگیها، شگفتیها، دو شاخهشدن، و تحولات بی سابقه را برای اصطلاح شگفتی سازها فهرست کردند. مندوسا و همکاران او در تعریف خود شگفتی سازها را حادثههای ناگهانی و بیظیری میدانند که در مسیر تکامل یک روند خاص نقطههای بازگشت ایجاد میکنند. به نظر آنها فرض بر این است که شگفتی سازها غیر محتمل هستند اما در صورت رخداد، پیامدهای بزرگ و فوری برای ذینفعان سازمان خواهند داشت. مندوسا و همکاران به طور کلی بر این باورند که مولفه های اساسی تغییر عبارتند از: روندها، چرخه ها، موضوعات نوپدید، و شگفتی سازها. در میان اینها پیش بینی ناپذیرترین و بالقوه خسارت بارترین جرقههای تغییر همان شگفتی سازها هستند.
جان راکفلو در سال ۱۹۹۴ در مجلهی فیوچریست، شگفتی سازها را به صورت رخدادهایی با احتمال وقوع پایین اما با اثرات شدید تعریف کرد. راکفلو معتقد است که در طول قرن بیستم جوامع انسانی شگفتی سازهای زیادی را تجربه کردهاند. به عنوان نمونه در سال ۱۹۰۰ تقریباً هیچ کسی انتظار رخداد تحولات زیر را نداشت: سلاحهای هستهای، رایانهها، مسافرت فضایی، ماهواره، انقلاب کمونیستی در روسیه، سقوط کمونیسم، جنگ جهانی اول، هولوکاست، مهندسی ژنتیک، تلویزیون و رادیو، اضمحلال امپراتوریهای اروپا، رشد ناگهانی جمعیت کره زمین، موشکهای قارهپیما، عمل جراحی پیوند عضو، هواپیما، بزرگراهها، تلفن همراه، اینترنت و ...
جان پترسن در سال ۱۹۹۹ در کتاب معروف خود به نام «کاملاً غیر منتظره: چگونگی پیشبینی شگفتیهای بزرگ آینده» افزون بر استفاده از اصطلاح شگفتیسازها آنها را به صورت رخدادهایی با احتمال پایین و تاثیرات زیاد که به سرعت اتفاق میافتند و عواقب ویرانکنندهی بزرگی دارند، تعریف میکند. به نظر پترسن شگفتی سازها همه را غافلگیر میکنند چرا که آنقدر سریع اتفاق میافتند که نظامهای اجتماعی زیربنایی قادر به پاسخگویی اثربخش به آنها نیستند.
به نظر ادوارد کورنیش نیز یک شگفتی ساز عبارت است از یک رخداد شگفتانگیز و ناگهانی که پیامدهای مهمی در پی دارد. وی میافزاید که شگفتیسازها آنقدر قوی هستند که بسیاری از امور را زیر و رو کرده و تفکر و برنامهریزی اکثر مردم را دچار تغییرات رادیکال میکنند. کورنیش تاکید میکند که هر چقدر شگفتی یک رخداد خاص بر حسب برهم زدن انتظارات کنونی ما فوقالعادهتر باشد، بیشتر شایستهی عنوان شگفتیساز خواهد بود. جیمز دوار نیز در آثار خود فقط از سناریوهای شگفتیساز صحبت میکند که به تعبیر او نسبت به دیگر آیندههای باورکردنی کمتر محتمل است. دوار میافزاید که سناریوی شگفتیساز در صورتی که آیندهای را توصیف کند که پیامدهای وخیم نامتناسبی در برداشته باشد حایز اهمیت خواهد شد.
راکفلو در سال ۱۹۹۴ در مقالهای که در مجلهی فیوچریست چاپ کرد به رخدادهایی در سال ۲۰۰۰ اشاره می کند که اگرچه به نظر او احتمال وقوع آنها بسیار کم است ولی در صورت وقوع تاثیرات عمیقی در بر خواهند داشت از جمله: حکومت کردن هنگ کنگ بر چین، ضعیف شدن دولت – ملتها در اروپا و تشکیل یک واحد یکپارچه جدید سیاسی – اقتصادی، اقتصاد نوین بدون تکیه به انرژی کربن، خروج زنان از بازار کار، رسیدن به امید به زندگی ۱۰۰ ساله، و مهاجرت گسترده از جهان سوم به کشورهای پیشرفته. راکفلو در بین نمونههای تاریخی شگفتی سازها به جهش از اسب به خودرو، از قلم به ماشین تحریر، و از ماشین تحریر به رایانهها نیز اشاره میکند. پترسن در میان نمونههای ملموس شگفتی سازها از یک تندباد بسیار بزرگ یاد میکند که میتواند ظرف مدت یک روز یک شهر را به طور کامل ویران کند. او همچنین در کتاب خود تقریباً هشتاد شگفتیساز را که شاید در آینده اتفاق بیافتد مثلاً جابجایی قطبهای مغناطیسی کره زمین یا تبدیل شدن پیش بینی آینده به عنوان یک شغل یا کسب و کار جاافتاده نام می برد.
ادوارد کورنیش نیز برخی از نمونههای تاریخی شگفتی سازها را مرور میکند که به اعتقاد او میشد آنها را تا حدودی پیشبینی کرد اما در نهایت به صورت رخدادهای غافلگیر کننده ظهور کردند. مثلاً حملهی آلمان نازی به شوروی در سال ۱۹۴۱. اگرچه انگلیس به شوروی درباره برنامهی تهاجم هیتلر هشدار داده بود اما استالین این هشدار را نادیده گرفت. یا نمونه ملموس تر دیگر حادثه یازده سپتامبر و حمله به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی بود. کورنیش در دفاع از ادعای خود به دو مقاله چاپ شده در مجله فیوچریست اشاره میکند که در آنها برایان جنکینز و ماروین سترون درباره امکان حملات انتحاری هوایی و همچنین مورد هدف قرار گرفتن برجهای مرکز تجارت جهانی بحث کرده بودند
این احتمال وجود دارد که در آینده به جای آموزش "عالی" با آموزش "نه چندان عالی" روبه رو شویم! منظور از آموزش نه چندان عالی، همان آموزش "غیر رسمی" است. به بیانی دیگر آموزش های دانشگاهی در جهان امروز در جهت و مسیری حرکت می کنند که خواسته یا ناخواسته به گسترش آموزش های غیر رسمی کمک می کنند، آن هم با سهولت و سرعتی به مراتب بیشتر از آنچه که آموزش های رسمی و سنتی برای رسیدن به جایگاه کنونی خود طی کرده اند. دانشگاه های پیشرو این واقعیت را درک کرده اند و با برچیدن دیوارهای بلند و دروازه های قدیمی می کوشند خود را با تحولات دنیای جدید و دیجیتالی همگام سازند. در جهان امروز دیگر دانش و آموزش عالی از انحصار دانشگاه ها خارج شده است و دانش پژوهان در دانشگاهی به وسعت اقیانوس اینترنت به کسب دانش و آگاهی آن هم متناسب با نیاز و واقعیت های جهانی که در آن زندگی می کنند، می پردازند.
اگر تا کنون در مباحث آموزشی معاصر با واژه هایی مانند آموزش غیر رسمی، غیر سنتی، مدرن، مادام العمر و ... سر و کار داشتیم، از این پس باید واژه های نسبتاً جدیدی مانند "دوره افزار" (Courseware) آشنا شویم و تازه داستان به همین جا ختم نمی شود. دوره های دانشگاهی که پیش از این برای ما جدید به نظر می رسیدند و به آنها دوره های "پژوهش محور" می گفتیم، دیگر جای خود را به دوره های "دانشجو محور" داده اند. با ادامه روند کنونی در آینده ای نه چندان دور با دوره های "حرفه محور" نیز آشنا خواهیم شد. بهتر است قدری در این واژه های تامل کنیم تا متوجه شویم به کجا می رویم.
کافی است با اندکی جستجو در اینترنت و کاوش برای یافتن دوره های آموزش الکترونیکی یا آموزش مجازی با دو وب سایت جالب توجه در این نشانی ها رو به رو شوید:
نخست، دوره افزار آزاد دانشگاه ام. آی. تی (http://ocw.mit.edu) و بعد هم، دوره افزار آزاد دانشگاه ییل که در این نشانی قرار دارد: (http://open.yale.edu)
مدتی نه چندان طولانی است که این دو دانشگاه آمریکایی برنامه ای را با عنوان "دوره افزار" یا همان "کلاسهای آزاد" را دنبال می کنند که هدف از آن ارایه آزلد و رایگان دروس دانشگاهی برای عموم علاقمندان است. این برنامه ها که در ابتدا تنها متون، سیلابس، و مطالب کمک آموزشی مرتبط با درس ها را در بر می گرفت، اینک حتا شامل فیلمهای ویدویی برخی از کلاسهای درسی مانند کلاس های رشته مهندسی الکترونیک و چند رشته دیگر از گروه علوم پایه مانند فیزیک و زیست شناسی می باشد که تماشای آنها حتا برای کسانی که این دوره ها را گذرانده اند، می تواند بسیار آموزنده باشد. در حقیقت با مشاهده چگونگی ارایه مطالب استادان و محیط کلاسها می توان دریافت که دانشگاههای امروزی تا چه اندازه دستخوش تغییر و تحول شده اند.
باید پذیرفت پدیده جهانی شدن امروز مرزهای آموزش عالی را نیز در نوردیده است. در واقع یکی از مباحثی که امروز پیرامون روندهای اصلی آموزش عالی در جهان آینده مطرح شده است، فرایند جهانی شدن است. در این مسیر ابتدا باید درک مناسبی از موضوع آموزش عالی داشته باشیم. در جهانی که گسترس فناوری اطلاعات و ارتباطات در آن شبکه ای تقریباً نامتناهی را از منابع عظیم آموزشی بر روی بستر اینترنت گردآورده است، آیا دیگر می توان پذیرفت که تنها دانشگاه ها هستند که می توانند ارایه کننده مفهومی به نام آموزش عالی باشند؟
تلقی ها و برداشتهای ما از ماهیت واقعی آموزش عالی اهمیتی ندارد، مهم این است که امروز آموزش عالی دیگر محدود به فضا و مکان و حتا زمان معینی نیست. دیدگاه ها و نظریه های گوناگون صاحب نظران در رابطه با ماهیت آموزش عالی در جهان امروز همگی به یک واقعیت اذعان دارند و آن این که وضعیت کنونی آموزش عالی و چیزی که از آن غالباً با عنوان آموزش عالی سنتی یاد می شود، آخرین روزهای عمر خود را سپری می کند. چنین اذعانی بر پایه این واقعیت شکل گرفته است که بخش مهمی از آموزش عالی به ویژه در بخش تحصیلات تکمیلی یعنی مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، وابسته به کاوش ها و کوشش هاس شخصی خود دانشجویان شده است. بدیهی است از آنجایی که اینترنت دسترس پذیرترین ابزار جستجو در جهان امروز به شمار می آید، دانشجویان آن را به عنوان اولین مقصد خود در نظر می گیرند. با افزایش مراجعات به این رسانه ارتباطی جهانی اندیشمندان بسیاری به این اندیشه پرداختند که از اینترنت به عنوان یک ابزار آموزشی استفاده کنند و این دقیقاً همان چیری است که امروز در دوره افزارهای دانشگاههایی مانند ام. آی. تی یا ییل می بینیم.
تاثیر اینترنت و به ویژه اجرای شیوه های نوین آموزش عالی از طریق آن که مهمترین ویژگی یعنی جذابیت را برای شخص دانش پژوه در بر دارد، تاثیر متقابل دیگری نیز داشته است و آن گسترش ابعاد فنی شبکه اینترنت و شبکه های دیجیتالی محلی با توجه به شرایط و نیازمندی های آموزش عالی است. مطرح شدن ابزارهای جدیدی مانند پورتفولیوهای آموزشی و دیگر سامانه های آموزشی که همگی از نمادهای بارز این تاثیر متقابل محسوب می شود، گواهی بر این ادعاست.
نقش پیدا کردن دانشجو به عنوان محور اصلی آموزش و کسی که تمامی پژوهش ها در نهایت به او می انجامد، سبب شده است تا در دنیای امروز دیگر فراگیری دروس گوناگون حالت اجباری خود را از دست بدهد. مدتهاست در برخی از کشورهای توسعه یافته دیگر این دانشجو است که دروس مناسب برای رسیدن به اهداف آموزشی خود را از میان مجموعه ای از دروس مرتبط انتخاب می کند و طراح سیلابس خود اوست. دوره هایی که توسط دانشجوها طراحی و اجرا می شوند، کم نیستند و در چنین دوره هایی استاد تنها نقش ناظر و هدایت گر را بازی می کند. از آنجایی که هدف از آموزش عالی آماده شدن برای کسب مهارت های لازم به منظور عهده دار شدن مشاغل و جایگاه های اجتماعی است و گرفتن مدرک تنها هدفی برای اثبات این ادعاست، دوره های دانشجو محور نیز به تدریج جای خود را به دوره های حرفه محور می دهند. به همین منوال می توان انتظار داشت در سال های آینده رشته های دانشگاهی علاوه بر ترکیب بیشتر دروس ومهارت ها برای حرفه های معین و مشاغل اجتماعی مشخصی طراحی و اجرا شوند و به تدریج کارخانه های مدرک سازی که تنها عنوان زیبای دانشگاه را با خود یدک می کشند، برچیده شوند.
بررسی روندهای جهانی در آموزش عالی روشنگر همگانی شدن و بین المللی شدن این بخش از نظام آموزش جهانی است. به گفته ی دکتر فاضلی، یکی از اندیشمندان و صاحب نظران کشورمان در عرصه آموزش عالی، "فهم ما از آموزش عالی بیش از آنکه ناشی از واقعیت های بد و ناگوار در این نهاد باشد، به نحوه فهم ما از فرایند گذار از آموزش عالی سنتی به به مرحله تازه ی آن در تاریخ آموزش و تلاش برای سازگاری با مجموعه فرایندهای اجتماعی جدید جهان بستگی دارد. درک وضعیت جدید جامعه انسانی بسیار پیچیده و دشوار شده است؛ و از آن پیچیده تر درک نهادی است که رسالت آن شناخت این پیچیدگی ها و معماهاست. از اینرو ماهیت نوین آموزش عالی، ماهیتی شناختی و معرفتی است. ما در فهم آموزش عالی جدید و تحولات آن درمانده ایم. این بحرانی است که باید به آن صادقانه اعتراف کنیم."
رونالد بارنت-از صاحب نظران برجسته مطالعات آموزش عالی- این مساله را اینگونه توصیف می کند: "مهمترین بحران در آموزش عالی مربوط به شیوه ی ما در فهم آموزش عالی اصول بنیادینی است که به شکل سنتی ایده آموزش عالی بر آن استوار گشته است، و مربوط به شیوه و روشی است که این اصول امروز کوچک و کم ارج شده اند ". در حقیقت آنچه که در جهان امروز اتفاق افتاده است، تغییر بستر اجتماعی آموزش عالی است. مروری بر تحولات آموزش عالی از ظهور اولین دانشگاه در قرن سیزدهم در بولونیای ایتالیا تا به امروز نشان می دهد که آموزش عالی همواره نهادی پویا و متغییر بوده است و همگام با تحول ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و معرفتی تغییر کرده است. از این منظر می توان شکل گیری و تحول نقش ها، کارکردها و ساختار نهاد آموزش عالی در جهان را مشاهد کرد.
با توجه به تغییر تدریجی جوامع از جامعه سنتی به جامعه دانش بنیان، می توان انتظار داشت که تقاضای اجتماعی برای دانش و مهارت ها افزایش یافته است و دانشگاه ها در سراسر جهان ناگزیر به گسترش کمی و کیفی خود شده اند. ممکن است ادامه این روند دیگر تنها از عهده دانشگاه ها بر نیاید و در آینده شاهد شکل گیری نهادهایی باشیم که به شکلی وظایف پیشین دانشگاه ها را بر عهده بگیرند. ظهور نظریه های مشارکتی تا حد قابل توجهی به این موضوع دامن زده است و یادگیری تعاملی با تاکید بر بعد اجتماعی آموزش عالی به جای بعد آکادمیک آن، تحولی چشمگیر را در روش های تدریس و آموزش به وجود آورده است . به ویپه آن که با تاکیدی که بر موثرتر بودن آموزش از راه انتقال مهارت های مسوولیت پذیری از فرادهنده به فراگیر یا همان استاد به دانشجو می شود، دیگر با نقش تسهیل کننده استادان رو به رو هستیم، نه نقش «تعلیم دهنده» و معلم.
دیگر حتا اصطلاح "آموزش از راه دور" نیز نمی تواند معنای سفت و محکم سابق خود را داشته باشد، چرا که اینترنت آموزش را نزدیکتر از آن چیزی ساخته است که بتوان آن را آموزش از راه دور قلمداد کرد. این یک واقعیت است و گریزی از آن نیست. آموزش های مادام العمر و به بیان بهتر پیوسته از طریق اینترنت دیگر به جای دروس رسمی و دانشگاهی آموزش های حرفه ای و تامین مهارت های زندگی و تولید دانش ها و آگاهی های هوشیار کننده را ارایه می کنند و این چیزی کاملاً متفاوت با گذشته است
شغلها و حرفهها با گذشت زمان، دستخوش دگرگونیهای زیادی میشوند. برای اینکه از این دگرگونیها عقب نیفتیم، امروز، بیشتر از همیشه به راهبردهای شغلی نیازمندیم. راهبردهایی که گری گراپو پیشنهاد میکند، به این منظور طراحی شدهاند که موفقیت حرفهای شما را در هر زمینهای که به آن علاقهمندید، در دههی پر سر و صدای کنونی تضمین کنند:
1. نگرش خودتان را روزآمد کنید. مثبت بیندیشید و با تغییرها شاخ به شاخ روبهرو شوید. نگرانیهایتان را نسبت به آینده، با کسانی که میتوانید به آنها اعتماد کنید در میان بگذارید، اما فراموش نکنید که در آخر، خودتان باید مسوولیت همهچیز را بپذیرید.
2. مشاغل رو به رشد سریع آینده را کشف کنید. این حوزهها از نظر گراپو، سلامت، ربوتیک، گرافیک رایانهای، فناوری اطلاعات، زیستفناوری، و لیزر هستند.
3. مهارتهای مناسب را در خودتان پرورش دهید. این مهارتها شامل مهارتهای "نرم" ـ مثل کار گروهی، حل مسأله، و خلاقیت ـ و مهارتهای "سخت" ـ مثل سواد فناوری ـ است.
4. یاد بگیرید چهطور مثل شرکتهایی که محصولاتشان را میفروشند خودتان را بفروشید.
5. برای خودتان چرخههایی بسازید. مثلاً، داوطلب شوید، یادبگیرید، آنچه در نظر دارید را ارائه کنید و در نهایت به سازمانها بپیوندید.
6. دائماً تغییر شغل بدهید.
7. در نقش یک پیمانکار مستقل ظاهر شوید.
8. ملی بیندیشید، فرصتهایتان را از لحاظ جغرافیایی محدود نکنید.
9. جهانی شوید. بازارها در سراسر جهان در حال شکل گرفتن هستند.
10. کسب و کار خودتان را شروع کنید. در نهایت، مطمئنترین راهبرد برای امنیت شغلی، این است که برای کسی کار کنید که نمیتواند شما را اخراج کند.